صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زرتشت» ثبت شده است


بخشی از کتاب «ما و زرتشت» نوشته: علی صفدری


  • نخستین مترجم اوستا

     روزی که از رشت خودش را به بیروت رساند؛ و در مدرسه لوئیک به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه مشغول شد؛ نام خانوادگی «پور داوود» را برای خود برگزید. دو سال و نیم در بیروت ماند و سپس به رشت بازگشت و کمی بعد راهی پاریس شد.

     ابراهیم پورداود در کارنامه اش فعالیت های گوناگونی را به ثبت رسانده است: تحصیل در رشته حقوق در فرانسه و آلمان؛ انتشار نشریه ایرانشهر با همکاری محمد قزوینی معروف به «علامه قزوینی»؛ نشر مجله کاوه با همکاری سید حسن تقی زاده؛ انتشار روزنامه رستخیز و ...

     در سرمقاله نخستین شماره روزنامه رستخیز آمده است:

     روزنامه رستخیز که در این روزگاران جنگ از پرده سر به در کرده می خواهد ایرانیان را از این روز رستخیز آگاه ساخته، مانند نفخه صور آنان را به سوی قیامت عظمای رزم بخواند؛ با زبانی ساده همه ی ایرانیان را از فرصت این روزهای تاریخی یادآور است، بدون تمایل به فرقه ای مخصوص عموم طبقات را از خُرد و بزرگ،از توانگر و بینوا به سوی اتحاد و اتفاق می خواند. برخیزید! برخیزید! بشتابید! تا خانه خود را از دشمن نپرداخته اید از پای ننشینید.1

     در میان همه فعالیت ها، آنچه که نام پورداود را بر سر زبانها انداخته، اوستا پژوهی اوست. او نخستین مترجم اوستا به زبان فارسی است و در راه احیای نام و فرهنگ زرتشتی بسیار تلاش نمود. وی در مهرماه 1304 شمسی (1935م) با همسر و تنها دخترش وارد هندوستان گردید و بخش هایی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا را منتشر ساخت. در دانشگاهها و انجمن های فرهنگی در زمینه زبان و تمدن ایران باستان به سخنرانی پرداخت که در دفتری به نام «خرمشاه» گردآوری و منتشر شد.

     وی بعد از سفر مجدد به اروپا و بازگشت به هند به دعوت «رابیندرانات تاگور» شاعر نامدار هندی و تدریس فرهنگ و تمدن ایران باستان در دانشگاههای هند، در تهران سکنی گزید و در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. در هنگام این اقامت در هند بود که از سوی پارسیان، برای دیدن «یَزِشنَ» (آیین نماز و نیایش) - که غیر زرتشتیان اجازه حضور در آن را ندارند - دعوت شد. به جز پورداود، تنها سه تن از غیر زرتشتیان یعنی «هوگ» آلمانی، «جکسن» آمریکایی و بانوی خاورشناس فرانسوی «مِنان»، اجازه حضور در این آیین را یافتند.2

     یکی از دانشجویانش کلاسهای وی را چنین روایت می کند:

     ...روز نخستین که شروع به تدریس کرد، دکتر عیسی صدیق، رئیس دانشکده، برای معرفی اش همراه او به کلاس آمد. در کلاس بیش از حد معمول جمعیت بود. بهار و دکتر شفق و یکی دو تن استادان دیگر برای شنیدن گفتار او حضور یافته بودند. با آغاز کار او دفتر تازه ای در برنامه دانشگاه گشوده می شد.

     پورداود با لباس تیره ی آراسته و پاکیزه، قامت نسبتا کوتاه، و چهره ی زیتونی و بینی عقابی، و رفتاری آرام و متین در پیش، و دکتر صدیق در پس او وارد کلاس شدند و بعد از معرفی، پورداود درس خود را آغاز کرد. صدایی پُر و خوش طنین داشت و اثر لهجه گیلان در کلامش محسوس بود. کلامش نیز مانند رفتارش آرام و آهسته بود. از این رو گاه که ناگهان سرعت می گرفت و مطلبی را از زبان کتاب به زبان محاوره نقل می کرد بخصوص مطبوع می شد...3

     پورداوود بنیانگذار تحصیلات ایران باستان در ایران بود. شوقی که خود داشت در دیگران نیز اثر می کرد. دانشگاه تهران شصتمین سالگرد زندگانی وی را در سال 1324 خورشیدی جشن گرفت. وی در بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان در سال 1339 در مسکو ریاست هیئت ایرانی را به عهده داشت و در سال بعد برای بیست و ششمین دوره همین کنگره راهی دهلی شد. ظاهرا در همین سفر بوده که دانشگاه هند به ایشان دکترای افتخاری هدیه نموده است. پاپ پل ششم، رهبر کاتولیک های آن دوره، نیز در ششم بهمن ماه 1344 نشان شوالیه سن سیلوستر را به دست نماینده خود در ایران به ایشان اهدا کرد.

     پورداوود در طول زندگانی خویش خدمات علمی شایانی به فرهنگ باستانی ایران و آیینی زرتشتی نمود. از همین رو بود که پارسیان هند ارج و قرب والایی برای او قائل بودند و سخت نگران از دست دادنش!

     بهرام فره وشی، همان کسی که به حق می توان احیاگر آثار پورداوود-ش نامید؛ پایان زندگانی پورداوود را چنین روایت می کند:

     تا اینکه بامدادی پگاه -روز یکشنبه 26 آبان ماه 1347- خدمتگزار او به من تلفن کرد که استاد سخت بیمار است- باران تندی می بارید. خود را به شتاب به بالینش رساندم. وی شبها در کتابخانه خود بر روی نیم تختی می خفت، همچنان پر شکوه در میان کتابها بر تخت خفته بود و کتابی گشوده در کنارش بود. دست وی را به دست گرفتم، هنوز گرم بود، ولی دیگر زندگی در آن نبود. شب هنگام دو بار برخاسته بود، چراغ افروخته بود و کتاب خوانده بود، و سپس آرام چشم از جهان فرو بسته بود.

     دو روز بعد او را در زادگاهش تشییع کردند و برای همیشه در خاک گیلان خفت.4


--------------------------

[1] گات ها، کهن ترین بخش اوستا / ص 11

[2] اوستا / گزارش دوستخواه / ص پنجاه و دو

[3] گات ها، کهن ترین بخش اوستا / ص 12

[4] همان / صص 13 - 18

مقدمه کتاب «ما و زرتشت»



بسم الله الرحمن الرحیم


    پروردگار مهربان همه ما انسانها را بر فطرت پاک، سرشت و به همه ما قدرت اندیشیدن و نیروی تحلیل کردن را ارزانی داشت. در دلمان گوهر میل به پاکی و راستی را نهاد تا همراه و همگامِ اندیشه و تحلیلمان کنیم. او آنقدر مهربان بود که هم به ما وسیله پیمودن مسیر تا سعادت را داد که همان نیروی اندیشه است و هم به ما راهبر و راهنما داد که همان فطرت پاک وجودمان است.

     از همان دوران کودکی، دلمان می خواست بیشتر از خدا بدانیم. به ما گفتند که خدا پیامبرانی را به سوی ما انسانها فرو فرستاده، تا او را به ما بشناسانند و این شد سرآغاز آشنایی هایمان با پیامبران!

     من هم مثل خیلی از انسانها، مسلمان زاده ام و بر طبق عادت اکثر ما آدم ها، راه و مسلک و دین ام اسلام شد؛ اما دلم نمی خواست همینطور چشم و گوش بسته مسلمانی کنم. اینچنین شد که شروع کردم به مطالعه ادیان گوناگون و بحث با پیروانشان. مدتها فکر و ذکرم مسیحیت و دین یهود و خواندن کتاب مقدس شده بود. کتاب های زیادی درباره این دو دین بزرگ ابراهیمی خواندم و بارها عهد عتیق و جدید را زیر و رو نمودم؛ اما نتیجه کار چنان نشد که مرا یهودی یا مسیحی کند. تنها چیزی که حاصلم شد، گسترده شدن اطلاعاتم بود و شک و تردیدم درباره دو دین!

     مدتی پس از مطالعه و تحقیق پیرامون کتاب مقدس؛ یادداشت ها و مطالعات و مناظراتم را سر و سامان دادم و چنین شد که کتاب «حریصا» متولد گردید.

     پس از سر و سامان گرفتن کتاب «حریصا»؛ نزدیک به یک سال به خودم فرصت دادم تا بتوانم کمی از مسیحیت و یهود و کتاب مقدس فاصله بگیرم. تناقضات و تحریفات کتاب مقدس، اثری دلریشانه بر روح و روانم گذاشت. تا به خودم آمدم، دیدم کتاب اوستا در دستم است و زرتشت و زرتشتی گری تمام ذهن و فکرم را پر کرده است.

     گزاف نگفته ام، اگر بگویم دو سال با زرتشت و گاتها و یسنا و یشتها و ویسپرد و وندیداد و دینکرد و... زندگی کرده ام. درباره تاریخ هخامنشیان و ساسانیان و... هم کتاب ها و مقالات زیادی دیدم و خواندم. با برخی از زرتشتیان، که عده ای از مردم عادی و ساده آنان بودند و عده دیگر از موبدان و نویسندگان آنان؛ بحث و گفتگو کردم. چند یادداشت و مقاله هم در طول این مدت درباره زرتشت و زرتشتی گری نوشتم که انعکاس نظریات مخاطبان، راهِ مطالعه و پژوهش را برایم هموارتر نمود.

     دوستان و عزیزانی که در این مدت از تمرکز مطالعاتم در زرتشت و زرتشتی گری باخبر بودند؛ در هر دیداری پیگیر نتیجه و رهیافت آن می شدند و با محبت ها و الطافشان، عرق شرم را بر پیشانی ام می نشاندند.

     این نوشتار که گزارشی جسته و گریخنه از خواندن ها و نوشتن ها محسوب می شود؛ با احترام تقدیم به همه محبت ها و خردورزی ها؛ تا شاید دیگرانی هم پیدا شدند که علاقه به تامل در آیین ها و فرهنگ های گوناگون از جمله زرتشتی گری داشته باشند؛ چرا که راه روشن بینی و سعادت یابی در طول همه زمانهای تاریخ بازِ باز بوده است.


علی صفدری              

روز ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

15 رمضان المبارک 1435  -  22 تیر 1393



     قابل توجه موبدان و بزرگانی از زرتشتیان که همواره سعی دارند سنت زجر آور و دردناک دخمه گذاری که توسط زرتشتیان صورت می گرفته را رد کرده و شایعه بنامند. جناب پروفسور آسموسن در کتاب دیانت زرتشتی می نویسد:


     دخمه یا برج خاموشی ؛ بر فراز این برج در مدت 7 تا 8 دقیقه نابودی کامل جسد صورت می پذیرد. هنگامی که جسد طی مراسم خاصی در بالای برج گذارده شد، بلافاصله ده ها لاشخور بدان حمله ور شده و در چند دقیقه جز مقداری استخوان چیزی از آن باقی نمی گذارند. پارسیانی که خود شاهد این مراسم بوده اند می گویند که پس از پرواز لاشخورها یکی از آنها در محل باقی مانده و استخوان ها را با منقار خود در سوراخی که در بالای برج قرار دارد و به طرف اسید منتهی می شود می اندازد. در آن محلول آخرین مرحله نابودی کامل جسد بدون آنکه خاک و آب و آتش آلوده شده باشد انجام می پذیرد.

//bayanbox.ir/id/7825155128277066955?view

« مقاله دیواری همین مطلب »




     آمد پیشم؛ من به او تلفن زده و خودم را معرفی کرده و گفتم آیا امکانش هست که با هم دیداری داشته باشیم؟ حالا آمده بود پیشم. پس از حال و احوال معمول و صحبت های اولیه رسیدیم به آنچه که مطلوب من بود. نمی دانم چه شده بود که فریفته تبلیغات زرتشتی ها شده بود. گفت: اصلا حاج آقا به همین شعار زرتشتی ها خوب دقت کن، اصلا تا حالا بهش فکر کردی! ببین چقدر زرتشت پیامبر قرن ها قبل از اسلام دیده ی بازی داشته که چنین شعار می داده: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.


     خلاصه اینکه ده بیست دقیقه ای او گفت و من شنیدم، آنقدر پرحرارت و جذاب سخن می گفت که کم کم می خواستم به او بگویم یک موبدی، چیزی پیدا کن تا ما هم به دست او توفیق پیدا کنیم زرتشتی شویم!! بالاخره نوبت به من رسید؛ من هم آرام و شمرده شروع کردم و چنین گفتم:

     راستش را بخواهی، شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» بسیار شعار زیبا و جذابی ست و آدم در برخورد با آن یک احساس خوبی پیدا می کند، اما آیا تا به حال به عمق این سخن فکر کرده ای؟ به نظرت آیا با این شعار می توان برنامه ای جامع و کامل برای زندگی انسانها ترتیب داد. آقایی را می شناسم که می گوید کتاب خوب بخوانید. به نظرت این حرف خوب نیست؟! شخص دیگری را می شناسم که می گوید: غذای خوب بخورید. کدام از این دو جمله جملات بدی هستند، اما معیار زندگی نمی توانند باشند. حقیقت این است که باید برای تنظیم یک قانون و برنامه شاخص ارائه بدهیم، نه آنکه حرفی کلی بزنیم. کدام آدم است که بگوید کتاب بد یا غذای بد استفاده کنیم! باید بگوییم ویژگی های کتاب و غذای خوب چیست. فکر و سخن و کردار نیک هم به همین صورت است، چه کسی است که از فکر بد و کار و سخن بد دفاع کند، باید بگوییم فکر نیک و سخن نیک و کردار نیک چیست، وگرنه خیلی زحمت کشیدیم با این نوع شعار دادن. بزرگترین جنایت کاران تاریخ هم کار و روش خود را خوب و نیک می دانستند. جنایتکارانی را که جنگ اول و دوم جهانی را بوجود آوردند و انسانهای بی شماری را کشتند هم از کردار خود دفاع می کنند. مهم این است که فکر و کار و سخن نیک را مشخص کنیم و مردم را به سوی آن بخوانیم وگرنه کار خراب است. مگر نشنیدی که:

از کرامات شیخ ما این است     شیره را خورد و گفت شیرین است


*****

 

۱ نظر ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۵
سایت انسان معاصر

//bayanbox.ir/id/2067517942050107005?view

     برای شناخت هر مرام و مکتبی باید به کتاب های اصلی و متون مقدس آن رجوع کرد. من هم تلاشم این بود که به دنبال شعار زیبایی که زرتشتیان می گویند: «پندار نیک؛ گفتار نیک؛ کردار نیک» باشم که با مطالعه کتب زرتشتیان رهیافتی به حقیقت بیابم؛ اما آنچه که حاصل شد، سوالاتی بود که نسبت به آیین زرتشتی برایم ایجاد نمود. اکنون این سوالات را به صورت یکجا مدون کرده ام تا شاید بزرگی از بزرگان زرتشتی و یا موبدی از موبدان آنان پاسخم را به روشنی دهد تا من هم از دریچه نگاه زرتشت بتوانم به روشنایی و نور بنگرم. البته به گمان خودم این سوالات و ابهامات و اشکالاتی که برایم به وجود آمد، نه آنکه مربوط به آیینی باشد که زرتشت پیام آور آن بود، بلکه به خاطر دست اندازی های دست اندرکاران زرتشتی در طول قرون متمادی بوده است. اکنون پس از نگارش این سوالات، منتظرم تا پاسخی منطقی و عقلانی و به دور از هرگونه تعصب مرا به حقیقت رهنمون سازد تا به حقانیت دین زرتشت پی ببرم.
علی صفدری
شهریور1392 / طهران

       

1 . زرتشت در کجا و کدام منطقه به دنیا آمده است؟

(ری ، سیستان ، خوارزم ، فلسطین ، بلخ و ... )


2 . میلاد زرتشت در چه سالی بوده است؟

(هفت هزار سال پیش ، 9600 سال پیش ، شش هزار سال پیش ، سه هزار و دویست سال پیش و ...)


3 . منطقه ای که زرتشت از آن مبعوث شده کجاست و در کجا فعالیت دینی داشته است؟

(شرق فلات ایران ، غرب فلات ایران ، هر دو و ...)

 

4 . دقیقا کدام بخش از کتاب های مقدس امروزین زرتشتی، همان کتابی است که زرتشت آورده است؟

(هنوز هیچ نظر واحدی درباره اینکه کدام قسمت از متون مقدس زرتشتی از آن زرتشت است پیدا نشده.)

 

5 . چگونه ممکن است کتاب مقدس زرتشت که توسط اسکندر نابود شد بیش از پنج قرن بدون کم و کاست و به دور از هرگونه تحریف در سینه ها محفوظ مانده باشد؟

(دلیلی مبتنی بر عقل و یا حداقل بنا بر یک منبع قوی زرتشتی که همه زرتشیتیان آن را قبول داشته باشند)

 

6 . خدایی که زرتشتی ها به آن باور دارند دقیقا چگونه است؟

(چرا که برخی محققین نام آور چه از شرق و چه از غرب زرتشت را دوگانه پرست می دانند و سخن خود را با مدارک معتبر همراه می سازند، در کنار این برخی موبدان معاصر سعی در این دارند که زرتشت را از آغار پیدایش مبتنی بر توحید معرفی کنند. حتی کسانی چون استاد پورداوود دوگانه پرستی زرتشتی را تهمت می داند، اما نتوانسته به روشنی پاسخ دهد که این سخن چگونه تهمت است. در کنار این دو قول، عده ای باور سومی دارند و آن اینکه زرتشت را طبیعت پرست می دانند.)

 

7 . آیا حقیقتا زرتشتیان امروز پیرو آیینی هستند که جناب زرتشت هزاران سال پیش آورده است؟

( زرتشتی پزوه برجسته و معاصر جناب ابراهیم پورداوود بیان داشته که «آیین زرتشتی دوره ساسانی از مبدأ خود بسیار دور گردید». سوال اینحاست که آیینی را که پس از چند قرن یا چند هزار سال از اصل خود بسیار دور شده، چگونه می توان به اصل آن دست یافت؟ لازمه ی سخن پورداود بی اعتباری دین زرتشتی است.)

[مزذیسنا و ادب پارسی / محمد معین / ج1 / ص 198]

 

8 . چگونه ادعا می شود کتاب گاتاها برای زرتشت است؟

( این ادعا در حالی است که هنوز هیچ مدرک و ماخذ یقینی و صددرصدی برای این سخن ارائه نشده است. مگر صرف قدیمی بودن یک کتاب دلیل بر نگارشش توسط جناب زرتشت است. با این حساب هر کتابی را می توانیم منسوب به وی کنیم. خواهشا جوابی که عقل و منطق آن را بپذیرد ارائه نمایید)

 

9 . چرا باید در آیین زرتشتی برای موبد شدن و رسیدن به مقام عالی زرتشتی حتما موبد زاده بود؟

(مگر نه این است که یکی از شرایط موبد شدن در دین زرتشت موبد زاده بودن است و اگر کسی در بالاترین مقامات علمی در دین زرتشتی قرار داشته باشد و تالیفات بسیاری در این زمینه پدید آورده باشد، تنها به خاطر آنکه موبد زاده نیست از این مقام محروم است؟ در کجای متون مقدس زرتشتی این مسئله ذکر شده است؟ مسئله این است با این وجود موبد نخستین چگونه موبد شده در حالی که خود اولین موبد بوده است؟)

 

10 . چرا زنان در آیین زرتشتی نمی توانند با خدای خود نیایش کنند؟

(چرا که در متون مهم زرتشتی چون «صد در نثر» آمده است که زن نیایش ندارد و به جای آن باید در شبانه روز در سه وقت نماز از شوهرش بخواهد هرکاری دارد بگوید تا انجام دهد و اگر چنین نکند او را جَه (فاحشه - بدکاره) خوانند.)

[باب 59 کتاب صد در نثر]

 

11 . چرا موبدان در مراسم های دینی خود، بر دهانشان پنام می بندند تا آتش آلوده نشود؟

(در حالی که عقل نمی پذیرد که آتش، آلوده به تنفس انسان شود بلکه بالعکس، آتش یکی از بهترین از بین برندگان میکروب و آلودگی است. با کدام منطق علمی این عمل سازگار است)

 

12 . چرا زرتشتیان در مراسم هایشان اجازه نزدیک شدن به آتش را به غیر زرتشتیان نمی دهند؟

(مگر موبدان برخلاف گفته اوستا، نجس پنداشتن سایر ادیان را انکار نمی کنند؛ پس چرا به بازدیدکنندگان غیرزرتشتی تنها اجازه تماشای آتش از پشت شیشه را می دهند؟!)

 

13 . چرا زرتشتیان برای اعلان زرتشتی بودن، به خودشان کمربند گشتی می بندند؟

(گفته می شود این کمربند متشکل از 72 نخ که نماد 72 سروده ی یسنا است می باشد در حالی که هیچ توجیه عقلی ندارد و از طرفی زرتشتیان 72 سروده ی یسنا را حجت نمی دانند! بلکه فقط 17 تا از این 72 را حجت می دانند.)

 

14 . چرا باید کسی که استخوان سفت یا خوراک داغ به سگ نگهبان گله یا نگهبان ده دهد را اعدام کرد؟

( این کردار با کدام منطق و عقل سالمی جور در می آید؟)

[وندیداد / ج 3 /  ص 1478 / فرگرد 15 /  شماره 3]

 

15 . مراسم شست شوی گناهکار با ادرار گاو بر اساس چه مبنایی است؟

( در کل منابع زرتشتی اهتمام ویژه ای به ادرار گاو دارد. موبد با آیین ها و تشریفاتی ویژه، طی یک دوره ی دراز که حد اقل نه شبانه روز است، باید مراسم تطهیر گناه کار را انجام دهد که بخش اصلی آن شست و شوی گناهکار با ادرار گاو است. مرده کش ها پس از حمل جنازه باید با ادرار گاو غسل مس میت انجام دهند و اگر پیدا نشد، با ادار زنان و مردانی که ازدواج با محارم انجام داده اند و در تشییع جنازه شرکت کرده اند، غسل می کنند.)

[دانشنامه ایران باستان / ج 4 / ص 1913 ـ 1914]

 

16 . بر اساس چه منطقی گفته می شود که اگر کسی خارپشتی را کشت باید دو هزار ضربه شلاق بخورد؟

(در کتاب وندیداد آمده که اگر کسی خارپشتی را کشت 1000 تازیانه اسب رانی و 1000 تازیانه چرمین باید بخورد. آیا مجازاتی چنین رواست؟!)

[وندیداد / ج 3 / ص 1330 / ف 13 / ش 4]

 

17 . بر اساس کدام معیار اگر کسی پارچه ای بر روی مرده ای بکشد باید حداقل 800 تازیانه بخورد؟

( بر اساس گفته کتاب وندیداد اگر کسی پارچه ای حتی به اندازه یک وجب بر روی مرده ای بکشد باید 400 تازیانه اسب رانی و 400 تازیانه چرمین بخورد)

[وندیداد / ج 2 / ص 872 / ف 8 / ش 23]

 

18 . با کدام معیار صحیح منطبق است که اگر کسی از دین زرتشتی مرتد شد باید زنده زنده پوستش کنده شود؟

( با وجود اینکه بزرگان امروزی زرتشت سعی دارند وانمود کنند که ارتداد در آیین زرتشت جایگاهی ندارد ، اما بر اساس کتاب وندیداد احکام مرتدان در آیین زرتشتیان بسیار سحت تر از سایر آیین هاست و تا جایی پیش رفته که دیگر از مجازات خارج شده و وحشیگری تلقی می شود. در دانشنامه ایران باستان آمده است: «به موجب وندیداد، کیفر بدعت گزاران و از دین برگشتگان (مرتدان) مجازاتی هولناک داشت که مجرم را زنده زنده پوست می کندند؛ چنانکه مانی را کردند و بدنش را بند بند و تکه تکه به وسیله ی متخصصان، که در سازمان و اداره ی جرایم مغان و مزدیسنان به خدمت بودند،  از هم جدا می کردند.»

[دانشنامه ایران باستان / ج 2 / ص 1243]

 

19 . چرا باید زن کودک مرده، ادرار گاو را با خاکستر مخلوط کرده و بخورد؟

(در «وَنْداد» می‌خوانیم: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته به شاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه، یا نُه لقمه میل کند»! (ونداد، ترجمة دکتر موسی جوان، صفحة 128)

 

20 . چرا زنی که حیض شده، پس از آن باید در گودال های پر از ادرار گاو غسل داده شود؟

(در فصل شانزدهم از کتاب «ونداد» چنین آمده است که: «اگر زن زرتشتی حائض شود باید در اتاق جداگانه‌ای دور از شوهرش به سر بَرَد و شوهر به هنگام غذا آوردن برای او، سه گام از وی فاصله بگیرد و پس از پاک شدن آن زن از حیض، باید سه سوراخ در زمین حفر کنند و زن را در سوراخ اوّل و دوّم با ادرار گاو و در سوراخ سوّم با آب غُسل دهند»! در ونداد نوشته است: «این زن پس از نّه شد [اگر] باز هم در خون باشد، چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان، آفت خود را به این زن نازل نموده‌اند»!)

[فصل شانزدهم از کتاب وندیداد]


21 . چرا اگر کسی پیمان شکنی کرد باید نزدیکانش مجازات شوند؟

(در قسمت ششم از بند هشتم کتاب «ونداد» آمده است: «ای آفرینندة جهانِ جسمانی و ای مقدّس، بگو بدانم کسی که از عهد و پیمانِ شفاهی تخلّف نماید چه اشخاصی را گرفتار گناه خود می‌سازد؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: در این صورت اقربای نزدیک متخلّف، در مدّت سیصد سال گرفتار گناه وی خواهند بود»)

 

22 . آیا ازدواج استقراضی توجیهی می تواند داشته باشد؟

(آنچه که درباره این نوع ازدواج در میان زرتشتیان گفته می شود چنین است: مرد بدون اجازه ی زن خود، می توانست او را به ازدواج مردی دیگر در مدتی معین در آورد. فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشت (هرچند از نطقه ی مرد دوم بود) و به عنوان نیروی کار و برده به این فرزندان نگاه می کردند و شوهر اول گاه آنها را می فروخت. جناب هاشم رضی در جلد نخست کتاب شرح وندیداد (ص 508 به بعد) مفصل این کردار زرتشتیان را توضیح داده است)

 

23 . چرا در برخی موارد گناه یک مرد زرتشتی تنها با همخوابگی دختر یا خواهرش با موبدان بخشیده می شود؟

[دانشنامه ایران باستان / هاشم رضی / ج 4 / ص 2447 و 2448  //  ترجمه و شرح وندیداد / هاشم رضی / ج 3 / ص 1434 و 1463]

 

24 . چرا در صورت کشتن سگی آبی باید خواهر یا دختر را به خزانه موبدان تقدیم کنی؟

[دانشنامه ایران باستان / هاشم رضی / ج 4 / ص 2447 و 2448  //  ترجمه و شرح وندیداد / هاشم رضی / ج 3 / ص 1434 و 1463]



25 . آیا مراسم دخمه گذاری در آیین زرتشت با اصول انسانی و عاطفی منافات ندارد؟
(دخمه محلی است که زرتشتیان از دیر باز اموات خود را طبق اصول، فرهنگ و آداب و سنن مذهبی خود و طی انجام مراسم ویژه در آن می‌ نهادند تا طعمه کرکس‌های کوه‌های اطراف شوند. وسط فضای میان تهی دخمه چاهی وجود دارد که به "استودان" معروف است و استخوان‌های به جای مانده از اجساد را داخل آن می‌ ریختند. آنقدر این مراسم رنج آور است که برخی از زرتشتیان و موبدان امروزی سعی در کتمان آن دارند«اینجا»)


26 . چرا اگر کسی از دخمه گذاری آگاه نبود و یا بدان عمل نکرد باید دست و پایش را ببندند و پوستش را بکنند و سرش را ببرند و جلوی کرکس ها بیاندازندش؟
(آیا این قانون، قانونی بی رحمانه و غیرعقلانی نیست! نکته عجیب اینجاست که اهورامزدا به زرتشت گفته که آدمی با چنین مجازاتی توبه کرده است. در واقع نوعی توبه اجباری!)
[اوستا / پژوهش استاد پورداود / گزارش دکتر دوستخواه / نسخه انجمن زرتشتیان آلمان / ج 2 / ص 779 - 780 ]


27 . چرا برای آمرزش از گناهان باید ده هزار گربه و ده هزار قورباغه را کشت؟
(در اوستا ، وندیداد ، فرگرد 14 بند 1 تا 13  آمده است که اگر کسی مرتکب گناهی شد برای نجات از آلودگی این گناه ( و رسیدن به پاکی و رستگاری ) باید کارهایی را انجام دهد از جمله کشتن ده هزار گربه و ده هزار قورباغه)
[اوستا / گزارش دکتر دوستخواه / نسخه انجمن زرتشتیان آلمان / ج 2 / صفحه 818]


28 . چرا برای پاک شدن معبری که مرده ای را از آن عبور داده اند باید از سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش استفاده کرد؟
(اهورامزدا به زرتشت گفت : تنها راه پاک شدن راه این است که یک سگ زرد چهارچشم یا یک سگ سفید زرد گوش را سه بار در طول مسیر عبور دهند تا این راه پاک شود !و اگر سگ به این کار راضی نبود باید 9 مرتبه او را در طول مسیر ( به زور ) عبور دهند تا مسیر رفت و آمد پاک شود.)
[اوستا / وندیداد / گزارش دکتر دوستخواه / نسخه انجمن زرتشتیان آلمان / ج 2 / ص 748 - 749 ]

29 . چرا باید پس از اتمام مراسم دخمه گذاری، کسانی که در مراسم حضور یافته اند باید دست های خود را با ادرار گاو یا گوسفند و یا حتی ادرار یکی از خویشان و نزدیکانشان بشویند؟
(این سخن در کتاب وندیداد آمده که اهورامزدا، زرتشت را چنین دستوری آموخت)
[اوستا / وندیداد / گزارش دکتر دوستخواه / نسخه انجمن زرتشتیان آلمان / ج 2 / ص 747- 748 ]

30 . علت ازدواج با محارم (خواهر / دختر) در آیین زرتشت چیست؟
( با وجود اینکه امروزه بسیاری از زرتشتیان و موبدان سعی دارند که این مطلب مسلّم تاریخی را انکار کنند اما در متون مهم دیده می شود که این نوع از ازدواج در میان زرتشتیان رواج داشته است. هم در کتاب «دانشنامه ایران باستان» و هم در کتاب «تاریخ تمدن ایران ساسانی» این مطلب به روشنی توضیح داده شده است. در کنار این فردوسی در شاهنامه نیز ماجرای ازدواج بهمن با دخترش همای چهرزاد را روایت می کند. بیان نمایید که این نوع ازدواج چرا صورت می گرفته است؟)

      :: ادمه دارد...
۲۵ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۴۰
سایت انسان معاصر