سلسله درسگفتارهای «تشریعات قرآن»
خوانشی از سیر نزولی آیات الاحکام
جلسه سوم - هشتم اردیبهشت1399 - سوم رمضان 1441
- دانلود فایل جلسه سوم:
متن پیاده شده جلسه سوم
نکته دیگری که بیان آن اهمیت دارد، مسئلهای است که از آن به «ناسخ و منسوخ» تعبیر میشود. نسخ به معنای برداشته شدن حکمی با آمدن حکم دیگر است، به طوری که اگر حکم دوم نمیآمد، حکم اول تا روز قیامت باقی میماند. بنابرین باید بدانیم که برخی از احکام و قوانینی که در سالهای نخستین دعوت پیامبرصل الله علیه وآله وضع شدند، قوانین زمانداری بودهاند که در پایان مدت زمان اجراییشان، ملغی شدهاند یا تغییر یافته اند.
در آیه صدوششم سوره بقره، خداوند میفرمایند: هر حکمی را نسخ کنیم، حکمی بهتر از آن را برایتان میفرستیم. بنابرین اصل وجود نسخ، یک مسئله قرآنی است. این آیه در نخستین ماه های هجرت رسول خداصل الله علیه وآله به مدینه، نازل شده و چند سال پیش از این، زمانی که پیامبرصل الله علیه وآله در مکّه بودند، یک مرتبه دیگر درباره نسخ در آیه صدویکم سوره نحل نیز سخن به میان آمده بود.
در بحثهای دانش اصول، درباره اینکه آیا احکام شریعتهای پیشین نسخ گردیدهاند و یا میتوان به آنها استصحاب نمود بحث میگردد. مقصود اینکه بحث نسخ، یک بحث دامنهدار در دانشهای گوناگون محسوب میشود و اینجا ما از منظر دانشهای تفسیری و فقهی با آن روبرو هستیم.
به یک شبهه کوچک اما مهم نیز اشاره می کنم. در این باب ایراد وارد میکنند که این تغییر حکم، آیا با علم مطلق الهی ناسازگاری ندارد؟ خداوندی که به همه جزئیات آگاه است، چرا حکمی می فرستد که چندی بعد آن را نقض نموده و نیاز به حکم جدید باشد؟
پاسخ می دهیم که پروردگار با احاطه عالمانه، حکم نخست را صادر میکند و خود میداند که این حکمی گذرا و زماندار است و ممکن است این زمانداری بر ایمان آورندگان پوشیده باشد. هنگامی که زمان آن به پایان رسید، حکم دوم را -که ممکن است حکم نخستین را تشدید یا تضعیف یا ملغی کند- ابلاغ میفرماید. هنگام جایگزینی حکم نخستین با حکم دوم، نسخ رخ میدهد. به عنوان نمونه: پس از مهاجرت به مدینه، مسلمانان به مدت شانزده ماه به سوی بیتالمقدس نماز میخواندند. آنگاه دستور رسید که از این پس به سمت کعبه نماز را اقامه کنید. این رخداد، نسخ تلقی میشود و دستور اولیه که نماز به سوی بیت المقدس بوده «منسوخ» و حکم جدید را که نماز به سوی کعبه است، «ناسخ» مینامند؛ و این منافات و تعارضی با علم پروردگار ندارد.
درباره تعداد قوانینی که نسخ شدهاند نیز سخن بسیار است. برخی دامنه ی آن را بسیار گسترده می دانند، تا جایی که ادعا می کنند تنها در سی و چهار سوره نسخی رخ نداده است. گروهی دیگر همانند سیوطی تنها بیست آیه را در این مسئله داخل میدانند. عده ای نیز نسخ را زیبنده قرآن نمیدانند و آن را نوعی کاستی برای قرآن قلمداد میکنند و در پی رد اصل موضوع هستند. در این میان تلاشه ای عالمانه مرحوم آقای خویی تامل برانگیز است.
ایشان در کتاب البیان به انتقاد از مفسرانی که بدون توجه کافی در آیات، و با توهم اختلاف بین آنها، قائل به نسخ شدهاند پرداخته و مواردی را که آنها در شمار مصادیق نسخ آورده اند را بررسی نموده و بیان می کند که گاه، آیه ای، قرینه ی عرفی در فهم آیه ی دیگر به شمار می آید؛ از قبیل خاص و عام یا مطلق و مقید. مرحوم آقای خویی با طرح آیاتی که در مورد آنها ادعای نسخ شده، هر یک از آنها را به جز یک مورد –آیه نجوا- مورد مناقشه قرار می دهند.
نکته پنجم را به تاریخچه و شیوه های نگارشهای موجود پیرامون آیات الاحکام اختصاص دهیم. سایر مذاهب اسلامی، سابقه بحث و تحقیق پیرامون آیات الاحکام را به محمد بن ادریس شافعی (متوفی 204 هجری) میرسانند و او را اولین نگارنده در این حوزه میدانند. چناچه یک جستجوی به دور از غرضورزی انجام دهیم، با نام محمد بن سائب کلبی (متوفی 146 هجری) رو به رو میشویم که بیش از نیم قرن پیش از شافعی میزیسته است. ابنندیم، کتابشناس و فهرستنگار نامی بغداد در قرن چهارم، در کتاب الفهرست، از نگاشته ابن سائب کلبی در این زمینه یاد میکند. شاید سبب اینکه برخی، از آوردن نام کلبی در این مقام خودداری کردهاند، پیشینه فعالیتها و باورهای او باشد. محمد بن سائب کلبی از خانواده های شیعی محسوب میشده و بخش عمده فعالیت هایش در زمینه دانش تفسیر و انساب بوده که متاسفانه عمده آثارش به ما نرسیده است. این محو آثار را باید در کینه ورزی هایی که به خاطر گرایشات مذهبی او نسبت به اهل بیتعلیهم السلام رخ داده جستجو کرد. با وجود آنکه ایشان از رجال ترمذی و ابن ماجه به شمار میآید، در کتب رجالی غیرامامیه تعابیر تند و زننده ای پیرامونش به کار رفته است. احادیث تفسیری او را قبول میکنند، ولی به نظراتش در انساب که میرسند، مردود می شمارند؛ که احتمالا این یک بام و دو هوا به خاطر افشاگری های او درباره تاریخِ دوره جاهلیت و بیان ناپاکی برخی از بزرگان قریش بوده که به مذاق آنها خوش نیامده و رفته رفته او و احادیثش را متروک کرده و حذف نمودهاند.
خلاصه آنکه اولین کتابی که از علمای شیعی در زمینه آیات الاحکام به ما رسیده، کتاب مرحوم قطب راوندی (متوفی 573 هجری) با نام «فقه القرآن» میباشد. از روزگار ایشان تا روزگار ما، کتابهای بسیاری در این موضوع به نگارش در آمده که سه کتاب «کنزالعرفان فی فقه القرآن» مرحوم فاضل مقداد، «زبده البیان فی احکام القرآن» مرحوم مقدس اردبیلی و «مسالک الافهام الی آیات الاحکام» مرحوم فاضل جواد، از شهرت بیشتری برخوردار هستند. در دوره معاصر نیز موضوع آیات الاحکام مورد توجه زیادی قرار گرفته و چهرههای زیادی پیرامون آنها دست به نگارش بردهاند که بخش قابل ملاحظهای از این آثار همان تکرار مکرّرات پیشینیان است؛ ولی در این میان آثار ارزندهای هم دیده میشود.
کتابهایی که در همه دوره ها در این باب به نگارش در آمده، غالبا به یکی از این دو شیوه بحث را پیگیری نمودهاند: یا اینکه بر اساس چینش قرآن، سوره ها را به ترتیب جستجو نموده و آیات الاحکامش را استخراج کرده و بر این محور، پیرامون آیات به بحث و نظر پرداخته اند و یا اینکه شیوه دومی را محور بحث شان قرار داده و بر اساس دسته بندی ابواب فقه عمل کردهاند و از طهارت تا دیات، آیات هر کتاب فقهی را دستهبندی کرده و به بررسی آنها پرداخته اند.
آنچه که ما در این گفتگو شیوه خودمان قرار می دهیم، روش سومی است که کمتر به آن توجه شده و فواید منحصرانه خودش را دارد. از لحاظ روش شناسی در فهم قرآن، برای مخاطب امروزی، این روش سوم ساختارمندانه تر به نظر میرسد. ما در این گفتگو، در پی سیر نزولی آیات الاحکام هستیم و آیات مربوط به بحث تشریعات قرآن، که هر کدام حکمی از احکام را به دوش می کشند را بر اساس ترتیب نزول آنها پیگیری می کنیم. از دوره آغاز نزول وحی در مکه شروع کرده و سپس تا دوره دعوت آشکار پیامبر و معراج و هجرت به مدینه و ... تا آخرین روزهای حیات مبارک ایشان و خاتمه نزول قرآن ادامه میدهیم.
این نوع خوانش آیات، نگاه مخاطب به وضع قوانین در اسلام را روشن میسازد و گام به گام همراه با آیات جلو میآید و ظرافت های تدوین قانون برای جامعهای که فاصله زیادی با چارچوبهای اخلاقی، انسانی و معنوی داشت را هویدا میکند. اینکه در برخورد با مردمان با چه رویکردی باید پیش رفت و از کجا باید آغاز نمود. اینها چالشهای جدی در برخورد با انسان معاصر است که وقتی پای سخن و دل هر کدامشان مینشینی، حتی اگر در برخوردهای نخستین با واهمهگی یا ستیز روبرو شوی، و با وجود همه دلمشغولیهایی که پیشرفتهای انسانی برایشان ایجاد کرده، با تمام وجود لمس میکنی که عطش شروع یک راه معنوی در زندگی را دارد. در بحثها و گفتگوها با باورمندان به سایر ادیان و فرقه ها –علی الخصوص مسیحیت- برای خیلی از انسانها روشن شده است که باورمندی بدون شریعت، راه به ناکجاآباد است و آن بلایی که پولس بر سر آیین مسیح آورد -که شریعت را ساقط نمود- جفای به همه انسانها بود.
نگاه به قرآن از منظر شیوه نزولی؛ فواید منحصر به فردی دارد که همین فایدهها جذابیت پیگیری این شیوه را برای محققین بیشتر میکند. مثلا در بحث زبان قرآن و فهمیدن مراد استعمالی واژهها بسیار راهگشاست. واژگانی که در قرآن مورد استفاده قرار گرفته محور بحث دانشمندان زیادی بوده و هست. اگر ما چینش نزول آیات و سورهها را مورد دقت قرار دهیم، به فهم بهتری در این موضوع میرسیم که وقتی به آثار قرآنی برخی بزرگان میرسیم شاهد خطاهایی هستیم. مثلا پیرامون آیه چهارم سوره مدثر که میفرماید: «وثِیابَکَ فَطَهِّر»؛ مرحوم آقای طباطبایی با عنایت به آیه 187 سوره بقره که همسران را لباس یکدیگر تشبیه میکند، بیان میکند که مقصود این است تا زنان را تطهیر نموده و از شرک و معاصی باز دار. این درحالی است که سوره مدثر از سوره های نخستین نازل شده است و آیات سوره بقره در مدینه نازل گردیده و هنوز تشبیه لباس بودن همسران برای یکدیگر صورت نگرفته بوده و در آن بازه زمانی رسول خدا تنها همسری که داشته اند بانوخدیجه بوده است.
از دیگر ویژگی ها و فواید توجه به سیر نزولی آیات، شناسایی اسباب النزول های ناصحیح است. به هر حال ما برای بسیاری از آیات، با واقعه و داستانی رو به رو هستیم که سبب نزول آیه را برای ما بازگو میکند. این اسباب نزول، آلوده به اخبار دروغین و غیرصحیح نیز هست؛ ولی در هر صورت نمیتوان از همه آنها چشم پوشید. گفته شده که احمد حنبل برای رهایی از داستان های ساختگی در اسباب نزول، همه آنها را مردود دانسته است. اما این دیدگاه آنقدر ناپسند است که بعدها کسانی همانند زرکشی برای توجیه آن تلاش کردند. برخی دیگر برای تشخیص سره از ناسره در این بحث، راههای دیگری را پیشنهاد دادهاند. یکی از راههای تشخیص صحت این اسباب، توجه به سیر نزولی آیات است. این توجه به سیر نزولی، بسیاری از شبهاتی که پیرامون رسولخدا و قرآن مطرح میشود را به روشنی پاسخ میدهد و این شبهات را خنثی میسازد. مثلا سیوطی درباره آیات 126 تا 128 سوره نحل، مینویسد این آیات در حالی نازل شد که رسولخدا بر جنازه عموی خویش حمزه ایستاده بود و جملاتی را درباره انتقام حمزه و مثله نمودن هفتاد نفر از قریش بر زبان میراند؛ جبریل این آیات را بر ایشان نازل نمود و او را از این کار منع ساخت. این درحالی است که سوره نحل در ترتیب نزولی قرآن هفتادمین سوره نازل شده است و در مکه نازل گردیده و ماجرای شهادت حمزه در سال چهارم هجری و در نبرد احد در نزدیکی مدینه رخ داده است.
مسئله ششمی که باید به آن اشاره نمود، تعداد آیاتی که در این موضوع با آن روبهرو هستیم و ساختار آنهاست. باید گفت در بین شش هزار و چندصد آیه قرآن، نظر یگانهای وجود ندارد که چند آیه در این موضوع دسته بندی میشود. در منابع روایی اولیه، روایاتی وجود دارد که یکچهارم آیات را مربوط به احکام و فرائض بر می شمرند و روایات دیگری که این تعداد را تا یکسوم میرساند ؛ یعنی بیش از سی درصد آیات.
بر اساس نظر مشهور بین صاحب نظران، تعداد آیات الاحکام را پانصد آیه برمیشمرند؛ یعنی حدود یک سیزدهم آیات قرآنی. اقوال دیگری که وجود دارد از دویست و چند آیه تا هزار آیه یا بیشتر را بیان میکنند و برخی نظر بر این دارند که تمام آیات قرآن شامل آیات الاحکام است و از همه آیات، میتوان حکمی فقهی را استخراج نمود. در بین دیدگاه های گوناگون، شاید این نظر پسندیده باشد که نمیتوان تعداد دقیقی از آیات را برشمرد که تنها آنها را در دسته آیاتالاحکام قرار دهیم و دیگر آیات را به این حوزه مربوط ندانیم؛ زیرا این مسئله که به کدام آیه در استنباط حکمی فقهی استناد کنیم، بسته به توانایی فقیه در مسئله فقاهت دارد؛ ممکن است فقیهی بتواند از آیهای استنباطی نماید که دیگران به چنین استنباطی نرسیده باشند. از همین رو تعداد مشخصی از آیات را نمیتوان دستهبندی و معرفی نمود؛ اما تلاش ما این است که در حد امکان تمام آیات مطرح در این موضوع را ذکر نموده و چیزی را از قلم نیاندازیم.
آیاتی که محور بحث ماست، چهارگونه اند: برخی از آنها حکم خاصی را بیان میکنند و برخی دیگر حکمی عام را؛ دسته سوم قواعدی فقهی از آنها برداشت میگردد و دسته چهارم در استخراج قاعده های اصولی مورد استفاد واقع میشوند.
آیاتی که در این بحث با آنها روبرو هستیم، گاهی به صراحت بیانگر حکمی فقهی هستند و چارچوبهای کلی فقه اسلام را تبیین میکنند. برخی از آنها در پاسخ به پرسش هایی که از پیامبرصل الله علیه وآله میشده است، نازل گردیدهاند و با واژههای «یستفتونک» و «یسئلونک» آغاز میشوند و از پیامبر پاسخ سوال یا استفتاءشان را می خواستند. اما همیشه آیه به همین روشنی به ما حکم فقهی را ارائه نمیدهد و گاهی باید شآن نزول آن را بررسی نمود و یا احادیثی که پیرامون آن وجود دارد را در کنار آیه قرار داد. در برخی آیات، آیه تنها بیانگر حکم کلی یک عملی است و شیوه اجرایی و ضوابط آن را باید در سیره پیامبرصل الله علیه وآله جستجو نمود؛ همانند نماز و روزه و خیلی از احکام دیگر. گاهی در غالب داستان و سرگذشت پیشینیان به ما حکمی فقهی ارائه میشود؛ همانند آنجا که ماجرای فرزندان یک باغدار خیّر را خداوند برایمان نقل میفرماید و مانع خیر نشدن و احکامی دیگر را به ما می آموزاند. گاهی هم با یادآوری سرگذشت بدکاران یا تقبیح رفتارهای آنان، صفات مذموم و ناشایست را برمیشمرد و انسانها را از کردارهای اینچنینی بر حذر میدارد.