صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مستشرقین» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


دوره قرآن و اقتباس جلسه اول

ماه رمضان 1444 بهار 1402


 

     سلام و ادب و احترام خدمت همه اَعزّه و بزرگواران

     حلول ماه مبارک رمضان را خدمت همه دوستان تبریک عرض می­کنم. إن­شاءالله توفیق داشته باشیم از فرصت­های این ماه پربرکت برای تقویت ایمان و بندگی پروردگار به خوبی استفاده نماییم. ماه رمضان، ماه قرآن است. ماه نزول برکات کتاب الهی است. «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ و بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى و الْفُرْقَانِ»[2]. در میان ما مسلمانان در این ماه مبارک نیز توجه و اهتمام ویژه­ای نسبت به این کتاب الهی وجود دارد.

     در شرایط امروز دنیا تلاش­های بی­ وقفه برای مقابله و دشمنی با قرآن و اسلام صورت می­ گیرد. همچنین یک هراس عمومی نسبت به قرآن و آیات­ش، رسول­ خدا و آموزه­ ها و احکام­ش، ایجاد کرده ­اند. به هر حال این اخبار را می­ بینید و می­ شنوید و رصد می­ کنید که چگونه شبانه­ روزی در حال فعالیت بر علیه حقیقت هستند. این بی ­حرمتی­ ها و بی­ احترامی­ ها و ایجاد هراس­ ها چقدر تلخ و ناگوار است. همه این مسائل نشانگر این است که قرآن یک راه پیشرو را در پی گرفته است.

     البته نباید تغافل کرد که تلاش­های مستشرقین ثمرات خودش را نیز داشته است. کسانی که در قامت استاد دانشگاه و محقق و پژوهشگر و... در این دویست سیصد سال اخیر بلکه بیشتر- در قالب مقاله و پایان­ نامه و کتاب و دائره­ المعارف و... بر علیه رسول­ خدا و قرآن فعالیت­های بسیاری انجام دادند. آموزش دیدند و آموزش دادند. هر آنچه که توانستند دشمنی کردند. اینان در پی ساختن تصویری مطابق امیال­شان از رسول­ خدا بوده و هستند. تصویری در نهایت نازیبایی و غیرقابل پذیرشی و بی­منطقی و سلطه­جویی، تا مخاطب غربی حتی به خودش جرئت این را ندهد که قرآن را باز کند و با آیه­ای از آن روبه­رو شود.

     این کار با هزینه ­های گزاف و استفاده از قدرت صورت گرفته است. ده­ ها و صدها کتاب و مقاله نوشته شده تا رسول­ خدا را آورنده مطالبی سطحی و دم­دستی که از اطراف و اکناف­ش جمع­اوری نموده و در قالبی جدید به مردم پیرامونی­اش عرضه کرده معرفی کنند.

     خوب که دقت نمایید متوجه می­شوید که این تصویر نا­زیبایی که در پی خلق آن هستند، همانند پازل بزرگی است که در طول زمان، دست در دست هم داده­اند و هر کسی یک قطعه از آن را مهیا کرده و با کمک هم در پی ساختن آن هستند. همه این تلاش­ها برای ارائه همان تصویری نازیبایی است که می­خواهند از رسول­ خدا و اسلام و قرآن به مردم جهان ارائه دهند.

     در این شرایط و در مقابل این هجمه­ها، ما وظیفه داریم به قدر وسع­مان تلاش کنیم و از باور­هایمان و پیامبرمان و کتاب­مان در مقابل­ سخنان ناروا و پژوهش­های بی­سند و مغرضانه دفاع کنیم.

آب دریا را اگر نتوان کشید     هم به قدر تشنگی باید چشید

     از همین رو در این ماه مبارک، محور گفتگوی ما بر سر برخی از شبهات و نکاتی است که عده­ای از مستشرقان به قرآن و شخص رسول­ خدا وارد کرده­اند. البته باید گفت که این شبهات جدید نیست. برخی از آنها از زمان صدر اسلام و حتی زمان نزول قرآن مطرح بوده است. ولی به هر حال رنگ و لعاب جدیدی به خود گرفته است. سابقه برخی دیگر از آنها به همین قرون اخیر ما بازمی­گردد.

     یکی از شبهات جدی و پررنگی که به قرآن وارد می‌شود مسئله اقتباس قرآن است. این شبهه از همان روزهای نخست اسلام نسبت به آیات کتاب­ خدا مطرح می‌شد. اینکه آیاتی که رسول­ خدا به عنوان کلام­خدا بر زبان جاری می‌سازد و دیگران را به آن دعوت می‌کند وحی الهی نیست. بلکه ایشان این آیات را از کسی آموخته و این آموخته­ها را در قالب آیات­ الهی انتقال داده است.

     در تاریخ حضور رسول­ خدا در مکه، از آقایی به نام نضر بن حارث نام برده می­شود که گفته ­اند پسرخاله ایشان بوده است. از بزرگان قریش و از چهره­ های سرسخت در دشمنی با پیامبر محسوب می­ شده[3] و از پرچم­داران و موثرین جنگ بدر بوده است.

     نوشته ­اند که او با اقوام و داستان­ها و تاریخ ایران آشنایی داشته و رستم و اسفندیار را بلد بوده و قصه­ گویی می­ کرده است.[4] با مسیحیت و یهود آشنایی داشته و انجیل و تورات را بلد بوده است. دوره­ای به ایران و عراق آمده و یک آشنایی­های کلی داشته است. در مکه نیز برای مقابله با قرآن، مردم را به دور خود جمع می­کرده و به داستان­سرایی و قصه­ گویی می ­پرداخته است.[5] همه این تلاش­ها و فعالیت­ها برای مقابله با رسول­ خدا و جلوگیری از نفوذ قرآن بوده است.[6]

     می‌بینید ردپای او در اتفاقات و دشمنی­ های مهمی که بر علیه رسول­ خدا در مکه صورت گرفته‌ وجود دارد. مثلا می‌گویند نویسنده پیمان­نامه شعب ابی­ طالب بود.[7] یا گفته می­شود از طراحان و هم‌پیمانان قریش در نقشه قتل رسول­ خدا در ماجرای لیله ­المبیت بود.[8] چنین آدم موثری بوده است. از او در شأن نزول هشت آیه نام برده شده است.

     در شآن نزول آیه صدوسوم سوره نحل، در میان اتهام زنندگان به رسول­ خدا نیز نام او دیده می­شود.

     و لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ و هَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ؛ و ما می دانیم که آنان می­گویند: یقیناً این آیات را بشری به او می آموزد! [چنین نیست که می­گویند، زیرا] زبان کسی که [آموختن قرآن را به پیامبر] به او نسبت می­دهید، غیرعربی است و این قرآن به زبان عربی فصیح و روشن است. (سوره نحل - 103)

     پیرامون این آیه و کسانی که از آنان نام برده شده که به رسول­ خدا آموزش تورات و انجیل می­دادند در جلسات آتی سخن خواهیم گفت. و اینکه خود آیه پاسخ شبهه را به وضوح می­دهد که «لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ و هَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ». آن کسی که به نیرنگ به عنوان آموزاننده تورات و انجیل به رسول­ خدا معرفی می­کنید عرب­زبان نیست و این فصاحت و بلاغت و شگفتی در آفرینش بلندای ادبیات عرب از غیرعرب­زبان امکان­پذیر نیست.

     همچنین در آیات چهارم و پنجم سوره فرقان - این سوره نیز مکی است و پیش از سوره نحل نازل شده - با همین مسئله اتهام به رسول­ خدا و فراگیری آیاتی که تبلیغ می­ کند روبه­ رو هستیم.

     و قَالَ الَّذِین کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ و أَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون * فَقَد جَاءُوا ظُلْمًا و زُورًا و قَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً و أَصِیلًا ؛ و کافران گفتند: این [قرآن] چیزی نیست جز دروغی که [پیامبر] آن را از پیش خود ساخته و دیگران او را بر ساختن آن یاری داده­اند، بی­تردید [با این نسبت ناروا] مرتکب ستمی سنگین و دروغی بزرگ [و تهمتی زشت] شده­اند. * و گفتند: افسانه­های مکتوب پیشینیان است که نوشتن [از روی] آنها را از [نویسندگان] درخواست کرده است و آن [نوشته] ها هر صبح و شام بر او خوانده می­شود [تا حفظ کند و بر ما بخواند و بگوید: این وحی آسمانی است!]. (سوره فرقان ؛ 4 و 5)

     این نکات برای این عرض شد تا بدانیم مسئله اقتباس قرآن و اینکه آیا رسول­ خدا این شش­هزار و چند آیه را و این صدوچهارده سوره را از جایی یا کسی فراگرفته یا خیر؛ از زمان ایشان و هنگام نزول وحی مطرح بوده است. ولی در هر صورت این ایراد و شبهه در آن دوره نتوانست به صورت جدی در مکه و مدینه جایی برای خود باز کند و مطرح گردد. البته این خود دلایل گوناگونی دارد که انشاءلله پیرامونش گفتگو خواهیم کرد.

     در دنیای امروز ما، مسئله اقتباس قرآن را با الفاظ و ادبیات­های گوناگونی مطرح می­کنند. از زوایای مختلفی به آن پرداخته­اند. درباره آن در کتب و مقالات و مدخل­های دایره ­المعارف­ها زیاد نوشته شده است. این نکته هم قابل تامل است که برای اثبات این ادعا، شبهات مختلف دیگری را به صورت سلسله­وار بیان می­کنند که در مورد آنها نیز باید مروری داشته باشیم.

     همه این تلاش­ها و ادعاهای بی­دلیل و بی­اساس و بی­مدرک برای این است که رسالت و حقانیت رسول­ خدا و قرآن را زیر سوال ببرند. وحیانیت و الهی بودن این آیین و کتاب را خدشه­دار سازند.

     ما با این گمان که برخی دارند خیلی موافق نیستیم؛ که شبهات را نباید خیلی آشکار و رسانه­ای مطرح کرد. با این استدلال که ممکن است برخی از افراد این شبهات را از خود ما بیاموزند و در آیین و باورها دچار تردید شوند. ظاهرا در دنیای امروز ما این نظر مردود است. در فضایی که دشمنان و مخالفین ما با تمام قوا وارد صحنه شده­اند و بیش از همه داشته­های اقتصادی ما پول آورده­اند و خرج می­کنند و نیرو در میدان آورده­اند. همه این تلاش­ها برای ایجاد ابهام و تردید در جامعه مسلمین و باورهای آن است. سکوت و تلاش­نکردن و اغماض از این حجم شبهه­افکنی مگر می­شود؟! مگر می­توان گفت که چنین انفعالی حرام نیست؟! ما باید به قدر وُسع خود پا در این عرصه بگذاریم. اطرافمان را آگاه کنیم. چه در زندگی روزمره و چه در ساعاتی که در فضای مجازی هستیم. باید در این فضا قدم زد. اندیشید و به سخن و گفتگو پرداخت.

     در این دو سه سده اخیر، گروهی از مستشرقین به بازپروری و آرایش مجدد این شبهه پرداخته­اند. برای تمرکز بهتر بر بحث و آشنایی بیشتر با شیوه­های آنان، چند مورد را نقل می­کنیم تا توجه داشته باشید چگونه اینان دست در دست هم داده­اند و مصدر و منبع سازی کرده­اند و مطالب بی­سند را پرقدرت و با جرئت و جسارت مطرح می­کنند و نسل بعدی به مطالب بی­سند قبلی ارجاع می­دهند.

     بنگرید که چگونه برای تهمت ­های بی­ سند خود، علم­ سازی می­کنند تا آنها را یقینی جلوه دهند. ادعاهایی بی­ دلیل که در پی هم مطرح می­سازند و تلاش دارند تا نظریاتی قطعی جلوه­شان دهند. اگر کسی در هر علم و دانشی به شیوه خودشان عمل کند، هیاهو راه می­ اندازند که چطور بدون یافتن هیچ­گونه پیش­فرض علمی و تاریخی ادعا می­ کنید؟! ولی خودشان این جسارت را به خرج می­ دهند که در لباس استاد و متفکر و اندیشمند و نویسنده و پژوهشگر و روزنامه ­نگار و... ظاهر شوند، بدون سند ادعاهایی را بیان کنند و آن را اصل مسلّم فرض کنند.

     این مستشرقین در آغاز خود را چنین معرفی می­کنند که بدون داشتن هرگونه پیش­فرضی در پی یافتن حقیقت هستند و از همین رو به مطالعه و جستجوی تاریخ و مبانی اسلام روی آورده­اند. خود را محققینی بی­طرف جلوه می­دهند. ادعا می‌کنند که ما بدون داشتن هرگونه پیش­فرض می‌خواهیم تحقیق کنیم و درباره اسلام بی­ طرفانه مطالعه کرده و به قرآن و رسول­ خدا بپردازیم و ما بی­طرف و حقیقت­جو هستیم. اما حقیقتِ مطلب اینجاست تنها پیش­فرضی که آنان ندارند اصل اعتقاد و قبول نزول وحی بر رسول خدا و آسمانی بودن قرآن و شریعت اسلام است. بلکه بالعکس؛ یک پیش­فرض جدی و قطعی برای فعالیت­های خود در نظر گرفته­ اند و بر اساس آن تحقیقات خود را استوار می‌کنند و به قضاوت تاریخی برمی­خیزند. آن پیش‌فرض اصلِ انکارِ نزولِ وحی بر رسول ­خدا است. با این پیش­فرض، وسط میدان آمده­اند؛ یقین به آسمانی نبودن قرآن و بشری بودن شریعت اسلام. این پیش­فرض قطعی آنان است که آثارشان نشان می‌دهد. مثلا این جماعت مستشرقین در مسئله نزول وحی بر رسول­ خدا؛ و مصدر و منشأ آیات قرآن کوشیده­اند انواع احتمالات را مطرح سازند که الزاما مبتنی بر اعتقاد به الهی نبودن باشد! تلاش بر این است تا این آیات را آموزش­های احبار و رهبانِ یهود و نصارا معرفی کنند.

     این جماعت مستشرقین همه احتمالات مخالف تاریخ و سنت قطعی را که شواهد و قرائن و دلایل زیادی بر بطلان آن وجود دارد را مطرح می­کنند؛ اما حاضر نشده­اند نظریه امکان نزول وحی از جانب خدا بر محمدامین را حداقل به عنوان یک احتمال مطرح سازند!

     به چه دلیلی لزوم وحی بر موسی و عیسی را می‌پذیرید، ولی نزول وحی بر رسول ­خدا محمد را حاضر نیستید حتی به عنوان یک احتمال مطرح کنید؟! این چه منطقی است؟!

     مستشرقین در زمان­ های قبل­ تر، قلم به دست می­ گرفته و بر علیه قرآن و اسلام با عداوت تمام و تند و تیز می­ نوشتند. اما در این دوره­ های نزدیک­تر به ما، روش و شیوه­ شان را تغییر داده ­اند و با ظاهری جدید و مهربانانه و خیراندیشانه وارد میدان شده­ اند و سعی دارند لابه ­لای حرف­هایی که شکل دفاع از اسلام و بی­ طرفی و حقیقت­ جویی دارد، اغراض و امیال شان را بگنجانند.

     یکی از چهره ­های اسلامی معاصر در هند، این رویکرد مستشرقین را چنین آشکار می­سازد:

     آنان در بیشتر موارد در لابه­لای ده­ها فضیلت و حُسن که اهمیت خاصی ندارد، به نقل یک شبهه می­پردازند و چنان رفتار می­کنند تا خواننده خاشع و مودب در برابر نوشته آنها قرار بگیرد. همان یک شبهه برای محو و نابود کردن همه فضائل و محاسنی که نقل کرده­اند کافی است. ... بسیاری از مستشرقین برای مسموم­سازی اندیشه مخاطبین، مقدار مشخصی سم در آثارشان می­گنجانند و با دقت مراقب هستند که بیش از اندازه مشخص نباشد تا خواننده وحشت ­زده از آثارشان روی نگرداند.[9]

     این یک حقیقت است که آنان با سبک و شیوه جدیدی به میدان آمده­اند و ما باید هوشیارتر باشیم. چند مثال می­زنم که حقیقت مسئله را بهتر درک کنیم.

     «فیلیپ خوری حتی»[10] از مسیحی­های مارونی لبنانی که عمده تلاشش در تاریخ عرب و خاورمیانه و اسلام بود که در دانشگاه­های هاروارد و پرینستون و... استاد بود. در نیمه اول قرن بیستم کتاب معروفش به نام History of the arabs را منتشر ساخت که به متن درسی تبدیل شد و بعدها به فارسی نیز ترجمه گردید. وی در این کتاب کوشیده­ است که نگاهی بی­طرفانه را به مخاطب القاء کند تا بتواند مخاطب را با خود همراه سازد. اما در لا­به­لای سطور این کتاب، بر تاریخ و قوانین اسلام، سلوک فردی و سیاسی و اجتماعی رسول­ خدا و آیات قرآن سخنان زهرآلود و بی­سندش را وارد کرده است.

     وی این سخنان مغرضانه و بی­ مدرک­ش را در لابه­لای حقایق و خصائص اسلام و رسول­ خدا گنجانده تا بتواند مخاطب را تسلیم سخنان غرض­آلودش بسازد. از حقایق و فضائلی که او پیرامون قرآن نگاشته، دو مورد نقل می­شود:

     قرآن از همه کتاب­هایی که عصرجدیدی را بنیاد کرده­اند تازه­تر است، معذلک عرصه انتشار آن از هر کتاب مدون دیگر فوق ­العاده دامنه­ دارتر است، زیرا علاوه بر اینکه در عبادت به کار می­ رود، کتاب درسی نیز هست و عملا هر مسلمانی قرائت عربی را از آن می­آموزد.[11]

     او همچنین می­ نویسد:

     اگر بیاد بیاوریم که فقط به برکت قرآن این معجزه تاریخ صورت گرفت که لهجه­ های مختلف اقوام عرب­ زبان یکی شد و مانند لهجه­ های رومی به صورت زبان­های مستقل در نیامد، می­توانیم نفوذ ادبی آن را بدانیم. به روزگار ما که عراقی­ها در کار تفاهم با مراکشیان به زحمت دچارند، فهم زبان مکتوب برای آنان آسان است، زیرا در عراق و مراکش چون شام و عربستان و مصر، زبان عربی فصیح چنان­که در قرآن هست به دقت پیروی می­شود. به دوران محمد یک کتاب نثر عربی نبود که آن را به مقام اول توان برد. بدین­جهت قرآن قدیمی­ترین کتاب عرب است و از دوران اول تا کنون نمونه­ای است که در نثرنویسی از آن سرمشق می­گیرند. زبان قرآن آهنگ دارد و در اوج بلاغت است اما شعر نیست. نثر موزون قرآن نمونه ­ای است که تقریبا هر نویسنده سنت­ دوست عرب برای تتبع آن کوشش می­ کند.[12]

     اینان برای آنکه ذهن مخاطب را تسخیر نمایند، ابتدا به تعریف و تمجید می­پردازند و صداقت رسول خدا را اذعان می­کنند. اینان روش­های نیرنگ را به خوبی می­دانند و در پی حقیقت نیستند؛ بلکه خواهان آنند باورهایی که مطابق نیت­ها و اهداف و اغراض­شان است برآورده کنند. بر خلاف گذشتگان­شان که خیلی شفاف و عیان دشمنی می­کردند، اینان دیگر شمشیر را از رو نمی­کشند، بلکه با مِهر و لبخند و دوستی وارد می­شوند.

     در پایان جلسه نخست، به چند نقل قول از همین مستشرقین بنگریم که به راستی و درستی و صداقت رسول­ خدا اعتراف داشته­اند.

     «مونتگمری وات»[13] - که اسکاتلندی بود و همین چند سال اخیر از دنیا رفت و در آثارش سعی داشت خودش را محققی بی­طرف نشان دهد و انشاءالله در جلسات آتی اشاراتی به ادعاهای بی­سند و بی­مدرک وی خواهیم نمود تا بنگرید چگونه در لابه­لای بی­طرفی­هایش غرض­ورزی می­کند - در کتاب «محمد فی المدینه» می­نویسد:

     در بین شخصیت­های دنیا هیچ کسی به اندازه محمد مورد ناسزاگویی دشمنانش قرار نگرفته است. فهم راز این پدیده سخت است. البته آیین اسلام در طی این قرون بزرگترین دشمن مسیحیت به حساب می­آمد. مسیحیت نیز هیچ رقیب توانمندی همانند دولت اسلام نداشت. مستعمرات امپراطوری بیزانس همانند مصر و سوریه و آسیای صغیر توسط اسلام جدا شد و همچنین اروپای غربی در اسپانیا و امارت سیسیل نیز معرض تهدید قرار گرفت.

     مسیحیان حتی پیش از جنگ­های صلیبی به اخراج اعراب کمر بستند و اندیشه «دشمن بزرگ» را به نام دین اسلام و محمد در ذهن غربی­ها نقش بستند. تا جایی که لقب «ماهوند»[14] به معنای «خدای ظلمت» بر او نهادند. آنقدر ذهنیت منفی و سخن و عقاید خرافی را در قرون وسطی بین مسیحیان ترویج دادند که واقعا جای تاسف دارد. گرچه در دو قرن اخیر در اثر افزایش روابط میان مسلمانان و مسیحیان این دشمنی­ها کاسته شد و تعدادی از دانشوران غربی همانند کارلایل به تجلیل از شخصیت والای آن حضرت قیام نمودند. برخی از غربی­ ها نسبت دروغ و فریب به پیامبر اسلام داده و مدعی شدند که وی علی­رغم آگاهی از عدم نزول وحی بر او، ادعای نزول وحی و نبوت می­کند.

     اما به نظر من اصلا این دیدگاه مورد پذیرش عقل نیست. دلیل معقول نبودن آن چنین است که این دیدگاه به هیچ عنوان نمی­تواند آن میزان تحمل مشکلات و محرومیت­های پیامبر در دوران مکه را توجیه و تحلیل نماید. علاوه بر اینکه این دیدگاه هیچ پاسخی برای این پرسش ندارد که چگونه آن همه شخصیت­های زیرک و هوشمند و تندیس­های اخلاق او را پذیرفتند و مورد احترام همه آنان قرار گرفت؟ چنان که این دیدگاه نمی­تواند قدرت تحلیل این پدیده مهم را به ما بدهد که چگونه آن حضرت در تاسیس چنان دینی جهانی موفق شد که انسان­های والا و مقدسی به تاریخ تقدیم کرد؟

     هیچ یک از این پدیده ­ها قابل تحلیل نیست جز بر مبنای آنکه آن حضرت در ادعای نبوت خویش صادق باشد و هر چه را از آیات قرآن که ادعای وحیانی بودنش را کرده از سر صدق قرائت کرده است.[15]

     مستشرق آلمانی نیمه اول قرن بیستم «کارل بروکلمان»[16] که در حوزه تاریخ اسلام مشغول بوده و کتاب مشهورش که با نام «تاریخ الشعوب الاسلامیه» به عربی نیز ترجمه شده، انبوهی از اشکالات را در خود جای داده؛ با این وجود به صداقت رسول­خدا اذعان دارد.

     پیامبر اسلام موضوع معاد و قیامت را برای مردم مطرح کرد تا به آن ایمان بیاورند، اما حقیقتا خودش نیز آنچنان از روزقیامت می­ ترسید همانند مسیحیان اول صدر آیین مسیحیت.[17]

     همچنین در کتاب تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج آمده است:

     نکته مهم آن است که پیغام­ها محصول ذهن خودآگاه محمد نبوده است. به این امر یقین داشت که به آسانی می­تواند آنچه را که خود می­اندیشد از آنچه وحی است بازشناسد. صداقت او در این اعتقاد را مورخ معاصر باید قبول کند. چه تنها همین امر است که پیدایش و گسترش یک دین بزرگ را قابل قبول می­سازد.

     مسئله دیگر یعنی اینکه آیا پیام از ضمیر ناخودآگاه محمد یا از ناخودآگاهی اجتماعی که در وجود او کار می­کرد سرچشمه گرفته است، مسئله­ای است که از صلاحیت مورخ خارج است.[18]

     از این دست نقل قول­ها و اعترافات از مستشرقین بسیار وجود دارد. اعترافاتی که حتی مغرضین­شان در لا به لای غرض­ ورزی­ هایشان نیز دارند. ولی به هرحال با فرصت محدود این گفتگوهای ما، به همین میزان بسنده می­ شود. اما به هر حال با چنین اعترافاتی پرسش­هایی در ذهن ایجاد می­ شود که باید بر آنها تاکید نمود.

     باید پرسید که شما به صداقت رسول­ خدا اعتراف دارید، پس چگونه منکر آیاتی که بر ایشان نازل شده و به صراحت از وحی بودن قرآنِ نازل شده بر ایشان سخن می­گوید هستید؟!

     باید پرسید چرا در مقابل صراحت روشن و واضح قرآن مبنی بر وحیانیت­ش، به مطالب بی­سند تکیه می­کنید و این آیات را اقتباس یافته از متون مقدس پیشین معرفی می­سازید؟!

     باید پرسید چرا یک سند قطعی در دانش­ آموختگی رسول­ خدا نزد کسی یا کسانی ندارید و مطالب ساختگی را بر این ادعا شاهد می ­آورید؟!

      باید پرسید چرا انکار آشکار وحی قرآن بر عدم اقتباس را نادیده می­گیرید و هم­چنان دم از صداقت محمدامین می­ زنید؟!

     باید پرسید چگونه می­توانید این مقدار یک بام و دو هوا داشته باشید و در مقابل پذیرش صداقت رسول­ خدا همچنان داستان­های قرآن را برگرفته از اَسفار تورات و اناجیل می­دانید؟!

     در مقابل این شیوه­ها و شگردها که دم از حقیقت­ جویی و تحقیق بی­ طرفانه میزند ولی به وضوح و عیان حقیقت را مورد دستبرد قرار می­ دهد، همچنان خورشید تابان اسلام و رسول­ خدا و قرآن در سراسر این گیتی قلب­های مشتاق حقیقت را فتح می­کند.

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده­ایم[19]

 

 

 

 

[2] سوره بقره ، آیه 185 : [این است] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، قرآنی که سراسرش هدایتگر مردم است و دارای دلایلی روشن و آشکار از هدایت می باشد، و مایه جدایی [حق از باطل] است.

[3] البدایة و النهایة ؛ ج۳ ؛ ص۸۸

[4] تفسیر القرآن العظیم ؛ ج4 ؛ ص191

[5] التبیان فی تفسیر القرآن ؛ ج8 ؛ ص271

[6] الأعلام للزرکلی ؛ ج8 ؛ ص33

[7] إمتاع الأسماع ؛ ج‌۱؛ ص۴۳

[8] البدایة و النهایة ؛ ج۳ ؛ ص۱۷۶

[9] الاسلامیات بین کتابات المستشرقین و الباحثین المسلمین ؛ ص17

[10] فیلیب خوری حتی (Philip Khuri Hitti) -  زاده ۲۲ ژوئن ۱۸۸۶ در شملان - درگذشته ۲۴ دسامبر ۱۹۷۸ در پرینستون

[11] تاریخ عرب ، ص161

[12] همان ، ص163

[13] ویلیام مونتگمری وات (William Montgomery Watt) | ۱۴ مارس ۱۹۰۹ - ۲۴ اکتبر ۲۰۰۶ | استاد رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند

[14] Mahound | مهوند یا ماهوند به معنی «شیطان تجسم پیدا کرده»، نامی که دشمنان رسول­ خدا در اروپای قرون وسطی به ایشان نسبت می­دادند.

[15] محمد فی المدینه ؛ صص 493 - 495

[16] کارل بروکلمان (Carl Brockelmann)‏ | ۱۷ سپتامبر ۱۸۶۸ ۶ مهٔ ۱۹۵۶ |  خاورشناس آلمانی و از سامی‌شناسان در نیمهٔ اول قرن بیستم.

[17] تاریخ الشعوب الاسلامیه ؛ ص37

[18] تاریخ اسلام ؛ ص65

[19] سعدی شیرازی ؛ دیباچه گلستان

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۳۴
سایت انسان معاصر

درس گفتارهای قرآن و اقتباس

 

مجموعه درسگفتارهای ویژه ماه رمضان 1444 - فروردین1402

 

فایل های صوتی این دوره به زودی در سایت بارگذاری خواهد شد

 

 

 

 

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۱۳
سایت انسان معاصر
۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۱۲
سایت انسان معاصر
۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۵۱
سایت انسان معاصر

  •    در  کتاب  "حریصا" می خوانیم:


یکی از کسانی که مات و مبهوت قرآن شده، «گوته»[1] فیلسوف شهیر آلمانی است. او عظمت قرآن را چنین ترسیم میکند:

     من ابتدا از قرآن روگردان بودم؛ ولی طولی نکشید که این کتاب توجه من را به خود جلب نمود و به حیرت درآورد. بالاخره مجبور شدم اصول و قواعد آنرا تعظیم نموده و بزرگ بشمارم و در مطابقه الفاظ با معانی آن بکوشم.

     مرام و مقاصد این کتاب، بی‌اندازه قوی و محکم است. این کتاب با این وصف به زودی بزرگترین تاثیر را در سراسر گیتی گذاشته و نتیجه مهمی خواهد داد.