بسم الله الرحمن الرحیم
دوره قرآن و اقتباس – جلسه اول
ماه رمضان 1444 – بهار 1402
سلام و ادب و احترام خدمت همه اَعزّه و بزرگواران
حلول ماه مبارک رمضان را خدمت همه دوستان تبریک عرض میکنم. إنشاءالله توفیق داشته باشیم از فرصتهای این ماه پربرکت برای تقویت ایمان و بندگی پروردگار به خوبی استفاده نماییم. ماه رمضان، ماه قرآن است. ماه نزول برکات کتاب الهی است. «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ و بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى و الْفُرْقَانِ»[2]. در میان ما مسلمانان در این ماه مبارک نیز توجه و اهتمام ویژهای نسبت به این کتاب الهی وجود دارد.
در شرایط امروز دنیا تلاشهای بی وقفه برای مقابله و دشمنی با قرآن و اسلام صورت می گیرد. همچنین یک هراس عمومی نسبت به قرآن و آیاتش، رسول خدا و آموزه ها و احکامش، ایجاد کرده اند. به هر حال این اخبار را می بینید و می شنوید و رصد می کنید که چگونه شبانه روزی در حال فعالیت بر علیه حقیقت هستند. این بی حرمتی ها و بی احترامی ها و ایجاد هراس ها چقدر تلخ و ناگوار است. همه این مسائل نشانگر این است که قرآن یک راه پیشرو را در پی گرفته است.
البته نباید تغافل کرد که تلاشهای مستشرقین ثمرات خودش را نیز داشته است. کسانی که در قامت استاد دانشگاه و محقق و پژوهشگر و... در این دویست سیصد سال اخیر - بلکه بیشتر- در قالب مقاله و پایان نامه و کتاب و دائره المعارف و... بر علیه رسول خدا و قرآن فعالیتهای بسیاری انجام دادند. آموزش دیدند و آموزش دادند. هر آنچه که توانستند دشمنی کردند. اینان در پی ساختن تصویری مطابق امیالشان از رسول خدا بوده و هستند. تصویری در نهایت نازیبایی و غیرقابل پذیرشی و بیمنطقی و سلطهجویی، تا مخاطب غربی حتی به خودش جرئت این را ندهد که قرآن را باز کند و با آیهای از آن روبهرو شود.
این کار با هزینه های گزاف و استفاده از قدرت صورت گرفته است. ده ها و صدها کتاب و مقاله نوشته شده تا رسول خدا را آورنده مطالبی سطحی و دمدستی که از اطراف و اکنافش جمعاوری نموده و در قالبی جدید به مردم پیرامونیاش عرضه کرده معرفی کنند.
خوب که دقت نمایید متوجه میشوید که این تصویر نازیبایی که در پی خلق آن هستند، همانند پازل بزرگی است که در طول زمان، دست در دست هم دادهاند و هر کسی یک قطعه از آن را مهیا کرده و با کمک هم در پی ساختن آن هستند. همه این تلاشها برای ارائه همان تصویری نازیبایی است که میخواهند از رسول خدا و اسلام و قرآن به مردم جهان ارائه دهند.
در این شرایط و در مقابل این هجمهها، ما وظیفه داریم به قدر وسعمان تلاش کنیم و از باورهایمان و پیامبرمان و کتابمان در مقابل سخنان ناروا و پژوهشهای بیسند و مغرضانه دفاع کنیم.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
از همین رو در این ماه مبارک، محور گفتگوی ما بر سر برخی از شبهات و نکاتی است که عدهای از مستشرقان به قرآن و شخص رسول خدا وارد کردهاند. البته باید گفت که این شبهات جدید نیست. برخی از آنها از زمان صدر اسلام و حتی زمان نزول قرآن مطرح بوده است. ولی به هر حال رنگ و لعاب جدیدی به خود گرفته است. سابقه برخی دیگر از آنها به همین قرون اخیر ما بازمیگردد.
یکی از شبهات جدی و پررنگی که به قرآن وارد میشود مسئله اقتباس قرآن است. این شبهه از همان روزهای نخست اسلام نسبت به آیات کتاب خدا مطرح میشد. اینکه آیاتی که رسول خدا به عنوان کلامخدا بر زبان جاری میسازد و دیگران را به آن دعوت میکند وحی الهی نیست. بلکه ایشان این آیات را از کسی آموخته و این آموختهها را در قالب آیات الهی انتقال داده است.
در تاریخ حضور رسول خدا در مکه، از آقایی به نام نضر بن حارث نام برده میشود که گفته اند پسرخاله ایشان بوده است. از بزرگان قریش و از چهره های سرسخت در دشمنی با پیامبر محسوب می شده[3] و از پرچمداران و موثرین جنگ بدر بوده است.
نوشته اند که او با اقوام و داستانها و تاریخ ایران آشنایی داشته و رستم و اسفندیار را بلد بوده و قصه گویی می کرده است.[4] با مسیحیت و یهود آشنایی داشته و انجیل و تورات را بلد بوده است. دورهای به ایران و عراق آمده و یک آشناییهای کلی داشته است. در مکه نیز برای مقابله با قرآن، مردم را به دور خود جمع میکرده و به داستانسرایی و قصه گویی می پرداخته است.[5] همه این تلاشها و فعالیتها برای مقابله با رسول خدا و جلوگیری از نفوذ قرآن بوده است.[6]
میبینید ردپای او در اتفاقات و دشمنی های مهمی که بر علیه رسول خدا در مکه صورت گرفته وجود دارد. مثلا میگویند نویسنده پیماننامه شعب ابی طالب بود.[7] یا گفته میشود از طراحان و همپیمانان قریش در نقشه قتل رسول خدا در ماجرای لیله المبیت بود.[8] چنین آدم موثری بوده است. از او در شأن نزول هشت آیه نام برده شده است.
در شآن نزول آیه صدوسوم سوره نحل، در میان اتهام زنندگان به رسول خدا نیز نام او دیده میشود.
و لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ و هَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ؛ و ما می دانیم که آنان میگویند: یقیناً این آیات را بشری به او می آموزد! [چنین نیست که میگویند، زیرا] زبان کسی که [آموختن قرآن را به پیامبر] به او نسبت میدهید، غیرعربی است و این قرآن به زبان عربی فصیح و روشن است. (سوره نحل - 103)
پیرامون این آیه و کسانی که از آنان نام برده شده که به رسول خدا آموزش تورات و انجیل میدادند در جلسات آتی سخن خواهیم گفت. و اینکه خود آیه پاسخ شبهه را به وضوح میدهد که «لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ و هَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ». آن کسی که به نیرنگ به عنوان آموزاننده تورات و انجیل به رسول خدا معرفی میکنید عربزبان نیست و این فصاحت و بلاغت و شگفتی در آفرینش بلندای ادبیات عرب از غیرعربزبان امکانپذیر نیست.
همچنین در آیات چهارم و پنجم سوره فرقان - این سوره نیز مکی است و پیش از سوره نحل نازل شده - با همین مسئله اتهام به رسول خدا و فراگیری آیاتی که تبلیغ می کند روبه رو هستیم.
و قَالَ الَّذِین کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ و أَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون * فَقَد جَاءُوا ظُلْمًا و زُورًا و قَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً و أَصِیلًا ؛ و کافران گفتند: این [قرآن] چیزی نیست جز دروغی که [پیامبر] آن را از پیش خود ساخته و دیگران او را بر ساختن آن یاری دادهاند، بیتردید [با این نسبت ناروا] مرتکب ستمی سنگین و دروغی بزرگ [و تهمتی زشت] شدهاند. * و گفتند: افسانههای مکتوب پیشینیان است که نوشتن [از روی] آنها را از [نویسندگان] درخواست کرده است و آن [نوشته] ها هر صبح و شام بر او خوانده میشود [تا حفظ کند و بر ما بخواند و بگوید: این وحی آسمانی است!]. (سوره فرقان ؛ 4 و 5)
این نکات برای این عرض شد تا بدانیم مسئله اقتباس قرآن و اینکه آیا رسول خدا این ششهزار و چند آیه را و این صدوچهارده سوره را از جایی یا کسی فراگرفته یا خیر؛ از زمان ایشان و هنگام نزول وحی مطرح بوده است. ولی در هر صورت این ایراد و شبهه در آن دوره نتوانست به صورت جدی در مکه و مدینه جایی برای خود باز کند و مطرح گردد. البته این خود دلایل گوناگونی دارد که انشاءلله پیرامونش گفتگو خواهیم کرد.
در دنیای امروز ما، مسئله اقتباس قرآن را با الفاظ و ادبیاتهای گوناگونی مطرح میکنند. از زوایای مختلفی به آن پرداختهاند. درباره آن در کتب و مقالات و مدخلهای دایره المعارفها زیاد نوشته شده است. این نکته هم قابل تامل است که برای اثبات این ادعا، شبهات مختلف دیگری را به صورت سلسلهوار بیان میکنند که در مورد آنها نیز باید مروری داشته باشیم.
همه این تلاشها و ادعاهای بیدلیل و بیاساس و بیمدرک برای این است که رسالت و حقانیت رسول خدا و قرآن را زیر سوال ببرند. وحیانیت و الهی بودن این آیین و کتاب را خدشهدار سازند.
ما با این گمان که برخی دارند خیلی موافق نیستیم؛ که شبهات را نباید خیلی آشکار و رسانهای مطرح کرد. با این استدلال که ممکن است برخی از افراد این شبهات را از خود ما بیاموزند و در آیین و باورها دچار تردید شوند. ظاهرا در دنیای امروز ما این نظر مردود است. در فضایی که دشمنان و مخالفین ما با تمام قوا وارد صحنه شدهاند و بیش از همه داشتههای اقتصادی ما پول آوردهاند و خرج میکنند و نیرو در میدان آوردهاند. همه این تلاشها برای ایجاد ابهام و تردید در جامعه مسلمین و باورهای آن است. سکوت و تلاشنکردن و اغماض از این حجم شبههافکنی مگر میشود؟! مگر میتوان گفت که چنین انفعالی حرام نیست؟! ما باید به قدر وُسع خود پا در این عرصه بگذاریم. اطرافمان را آگاه کنیم. چه در زندگی روزمره و چه در ساعاتی که در فضای مجازی هستیم. باید در این فضا قدم زد. اندیشید و به سخن و گفتگو پرداخت.
در این دو سه سده اخیر، گروهی از مستشرقین به بازپروری و آرایش مجدد این شبهه پرداختهاند. برای تمرکز بهتر بر بحث و آشنایی بیشتر با شیوههای آنان، چند مورد را نقل میکنیم تا توجه داشته باشید چگونه اینان دست در دست هم دادهاند و مصدر و منبع سازی کردهاند و مطالب بیسند را پرقدرت و با جرئت و جسارت مطرح میکنند و نسل بعدی به مطالب بیسند قبلی ارجاع میدهند.
بنگرید که چگونه برای تهمت های بی سند خود، علم سازی میکنند تا آنها را یقینی جلوه دهند. ادعاهایی بی دلیل که در پی هم مطرح میسازند و تلاش دارند تا نظریاتی قطعی جلوهشان دهند. اگر کسی در هر علم و دانشی به شیوه خودشان عمل کند، هیاهو راه می اندازند که چطور بدون یافتن هیچگونه پیشفرض علمی و تاریخی ادعا می کنید؟! ولی خودشان این جسارت را به خرج می دهند که در لباس استاد و متفکر و اندیشمند و نویسنده و پژوهشگر و روزنامه نگار و... ظاهر شوند، بدون سند ادعاهایی را بیان کنند و آن را اصل مسلّم فرض کنند.
این مستشرقین در آغاز خود را چنین معرفی میکنند که بدون داشتن هرگونه پیشفرضی در پی یافتن حقیقت هستند و از همین رو به مطالعه و جستجوی تاریخ و مبانی اسلام روی آوردهاند. خود را محققینی بیطرف جلوه میدهند. ادعا میکنند که ما بدون داشتن هرگونه پیشفرض میخواهیم تحقیق کنیم و درباره اسلام بی طرفانه مطالعه کرده و به قرآن و رسول خدا بپردازیم و ما بیطرف و حقیقتجو هستیم. اما حقیقتِ مطلب اینجاست تنها پیشفرضی که آنان ندارند اصل اعتقاد و قبول نزول وحی بر رسول خدا و آسمانی بودن قرآن و شریعت اسلام است. بلکه بالعکس؛ یک پیشفرض جدی و قطعی برای فعالیتهای خود در نظر گرفته اند و بر اساس آن تحقیقات خود را استوار میکنند و به قضاوت تاریخی برمیخیزند. آن پیشفرض اصلِ انکارِ نزولِ وحی بر رسول خدا است. با این پیشفرض، وسط میدان آمدهاند؛ یقین به آسمانی نبودن قرآن و بشری بودن شریعت اسلام. این پیشفرض قطعی آنان است که آثارشان نشان میدهد. مثلا این جماعت مستشرقین در مسئله نزول وحی بر رسول خدا؛ و مصدر و منشأ آیات قرآن کوشیدهاند انواع احتمالات را مطرح سازند که الزاما مبتنی بر اعتقاد به الهی نبودن باشد! تلاش بر این است تا این آیات را آموزشهای احبار و رهبانِ یهود و نصارا معرفی کنند.
این جماعت مستشرقین همه احتمالات مخالف تاریخ و سنت قطعی را که شواهد و قرائن و دلایل زیادی بر بطلان آن وجود دارد را مطرح میکنند؛ اما حاضر نشدهاند نظریه امکان نزول وحی از جانب خدا بر محمدامین را حداقل به عنوان یک احتمال مطرح سازند!
به چه دلیلی لزوم وحی بر موسی و عیسی را میپذیرید، ولی نزول وحی بر رسول خدا محمد را حاضر نیستید حتی به عنوان یک احتمال مطرح کنید؟! این چه منطقی است؟!
مستشرقین در زمان های قبل تر، قلم به دست می گرفته و بر علیه قرآن و اسلام با عداوت تمام و تند و تیز می نوشتند. اما در این دوره های نزدیکتر به ما، روش و شیوه شان را تغییر داده اند و با ظاهری جدید و مهربانانه و خیراندیشانه وارد میدان شده اند و سعی دارند لابه لای حرفهایی که شکل دفاع از اسلام و بی طرفی و حقیقت جویی دارد، اغراض و امیال شان را بگنجانند.
یکی از چهره های اسلامی معاصر در هند، این رویکرد مستشرقین را چنین آشکار میسازد:
آنان در بیشتر موارد در لابهلای دهها فضیلت و حُسن که اهمیت خاصی ندارد، به نقل یک شبهه میپردازند و چنان رفتار میکنند تا خواننده خاشع و مودب در برابر نوشته آنها قرار بگیرد. همان یک شبهه برای محو و نابود کردن همه فضائل و محاسنی که نقل کردهاند کافی است. ... بسیاری از مستشرقین برای مسمومسازی اندیشه مخاطبین، مقدار مشخصی سم در آثارشان میگنجانند و با دقت مراقب هستند که بیش از اندازه مشخص نباشد تا خواننده وحشت زده از آثارشان روی نگرداند.[9]
این یک حقیقت است که آنان با سبک و شیوه جدیدی به میدان آمدهاند و ما باید هوشیارتر باشیم. چند مثال میزنم که حقیقت مسئله را بهتر درک کنیم.
«فیلیپ خوری حتی»[10] از مسیحیهای مارونی لبنانی که عمده تلاشش در تاریخ عرب و خاورمیانه و اسلام بود که در دانشگاههای هاروارد و پرینستون و... استاد بود. در نیمه اول قرن بیستم کتاب معروفش به نام History of the arabs را منتشر ساخت که به متن درسی تبدیل شد و بعدها به فارسی نیز ترجمه گردید. وی در این کتاب کوشیده است که نگاهی بیطرفانه را به مخاطب القاء کند تا بتواند مخاطب را با خود همراه سازد. اما در لابهلای سطور این کتاب، بر تاریخ و قوانین اسلام، سلوک فردی و سیاسی و اجتماعی رسول خدا و آیات قرآن سخنان زهرآلود و بیسندش را وارد کرده است.
وی این سخنان مغرضانه و بی مدرکش را در لابهلای حقایق و خصائص اسلام و رسول خدا گنجانده تا بتواند مخاطب را تسلیم سخنان غرضآلودش بسازد. از حقایق و فضائلی که او پیرامون قرآن نگاشته، دو مورد نقل میشود:
قرآن از همه کتابهایی که عصرجدیدی را بنیاد کردهاند تازهتر است، معذلک عرصه انتشار آن از هر کتاب مدون دیگر فوق العاده دامنه دارتر است، زیرا علاوه بر اینکه در عبادت به کار می رود، کتاب درسی نیز هست و عملا هر مسلمانی قرائت عربی را از آن میآموزد.[11]
او همچنین می نویسد:
اگر بیاد بیاوریم که فقط به برکت قرآن این معجزه تاریخ صورت گرفت که لهجه های مختلف اقوام عرب زبان یکی شد و مانند لهجه های رومی به صورت زبانهای مستقل در نیامد، میتوانیم نفوذ ادبی آن را بدانیم. به روزگار ما که عراقیها در کار تفاهم با مراکشیان به زحمت دچارند، فهم زبان مکتوب برای آنان آسان است، زیرا در عراق و مراکش چون شام و عربستان و مصر، زبان عربی فصیح چنانکه در قرآن هست به دقت پیروی میشود. به دوران محمد یک کتاب نثر عربی نبود که آن را به مقام اول توان برد. بدینجهت قرآن قدیمیترین کتاب عرب است و از دوران اول تا کنون نمونهای است که در نثرنویسی از آن سرمشق میگیرند. زبان قرآن آهنگ دارد و در اوج بلاغت است اما شعر نیست. نثر موزون قرآن نمونه ای است که تقریبا هر نویسنده سنت دوست عرب برای تتبع آن کوشش می کند.[12]
اینان برای آنکه ذهن مخاطب را تسخیر نمایند، ابتدا به تعریف و تمجید میپردازند و صداقت رسول خدا را اذعان میکنند. اینان روشهای نیرنگ را به خوبی میدانند و در پی حقیقت نیستند؛ بلکه خواهان آنند باورهایی که مطابق نیتها و اهداف و اغراضشان است برآورده کنند. بر خلاف گذشتگانشان که خیلی شفاف و عیان دشمنی میکردند، اینان دیگر شمشیر را از رو نمیکشند، بلکه با مِهر و لبخند و دوستی وارد میشوند.
در پایان جلسه نخست، به چند نقل قول از همین مستشرقین بنگریم که به راستی و درستی و صداقت رسول خدا اعتراف داشتهاند.
«مونتگمری وات»[13] - که اسکاتلندی بود و همین چند سال اخیر از دنیا رفت و در آثارش سعی داشت خودش را محققی بیطرف نشان دهد و انشاءالله در جلسات آتی اشاراتی به ادعاهای بیسند و بیمدرک وی خواهیم نمود تا بنگرید چگونه در لابهلای بیطرفیهایش غرضورزی میکند - در کتاب «محمد فی المدینه» مینویسد:
در بین شخصیتهای دنیا هیچ کسی به اندازه محمد مورد ناسزاگویی دشمنانش قرار نگرفته است. فهم راز این پدیده سخت است. البته آیین اسلام در طی این قرون بزرگترین دشمن مسیحیت به حساب میآمد. مسیحیت نیز هیچ رقیب توانمندی همانند دولت اسلام نداشت. مستعمرات امپراطوری بیزانس همانند مصر و سوریه و آسیای صغیر توسط اسلام جدا شد و همچنین اروپای غربی در اسپانیا و امارت سیسیل نیز معرض تهدید قرار گرفت.
مسیحیان حتی پیش از جنگهای صلیبی به اخراج اعراب کمر بستند و اندیشه «دشمن بزرگ» را به نام دین اسلام و محمد در ذهن غربیها نقش بستند. تا جایی که لقب «ماهوند»[14] به معنای «خدای ظلمت» بر او نهادند. آنقدر ذهنیت منفی و سخن و عقاید خرافی را در قرون وسطی بین مسیحیان ترویج دادند که واقعا جای تاسف دارد. گرچه در دو قرن اخیر در اثر افزایش روابط میان مسلمانان و مسیحیان این دشمنیها کاسته شد و تعدادی از دانشوران غربی همانند کارلایل به تجلیل از شخصیت والای آن حضرت قیام نمودند. برخی از غربی ها نسبت دروغ و فریب به پیامبر اسلام داده و مدعی شدند که وی علیرغم آگاهی از عدم نزول وحی بر او، ادعای نزول وحی و نبوت میکند.
اما به نظر من اصلا این دیدگاه مورد پذیرش عقل نیست. دلیل معقول نبودن آن چنین است که این دیدگاه به هیچ عنوان نمیتواند آن میزان تحمل مشکلات و محرومیتهای پیامبر در دوران مکه را توجیه و تحلیل نماید. علاوه بر اینکه این دیدگاه هیچ پاسخی برای این پرسش ندارد که چگونه آن همه شخصیتهای زیرک و هوشمند و تندیسهای اخلاق او را پذیرفتند و مورد احترام همه آنان قرار گرفت؟ چنان که این دیدگاه نمیتواند قدرت تحلیل این پدیده مهم را به ما بدهد که چگونه آن حضرت در تاسیس چنان دینی جهانی موفق شد که انسانهای والا و مقدسی به تاریخ تقدیم کرد؟
هیچ یک از این پدیده ها قابل تحلیل نیست جز بر مبنای آنکه آن حضرت در ادعای نبوت خویش صادق باشد و هر چه را از آیات قرآن که ادعای وحیانی بودنش را کرده از سر صدق قرائت کرده است.[15]
مستشرق آلمانی نیمه اول قرن بیستم «کارل بروکلمان»[16] که در حوزه تاریخ اسلام مشغول بوده و کتاب مشهورش که با نام «تاریخ الشعوب الاسلامیه» به عربی نیز ترجمه شده، انبوهی از اشکالات را در خود جای داده؛ با این وجود به صداقت رسولخدا اذعان دارد.
پیامبر اسلام موضوع معاد و قیامت را برای مردم مطرح کرد تا به آن ایمان بیاورند، اما حقیقتا خودش نیز آنچنان از روزقیامت می ترسید همانند مسیحیان اول صدر آیین مسیحیت.[17]
همچنین در کتاب تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج آمده است:
نکته مهم آن است که پیغامها محصول ذهن خودآگاه محمد نبوده است. به این امر یقین داشت که به آسانی میتواند آنچه را که خود میاندیشد از آنچه وحی است بازشناسد. صداقت او در این اعتقاد را مورخ معاصر باید قبول کند. چه تنها همین امر است که پیدایش و گسترش یک دین بزرگ را قابل قبول میسازد.
مسئله دیگر یعنی اینکه آیا پیام از ضمیر ناخودآگاه محمد یا از ناخودآگاهی اجتماعی که در وجود او کار میکرد سرچشمه گرفته است، مسئلهای است که از صلاحیت مورخ خارج است.[18]
از این دست نقل قولها و اعترافات از مستشرقین بسیار وجود دارد. اعترافاتی که حتی مغرضینشان در لا به لای غرض ورزی هایشان نیز دارند. ولی به هرحال با فرصت محدود این گفتگوهای ما، به همین میزان بسنده می شود. اما به هر حال با چنین اعترافاتی پرسشهایی در ذهن ایجاد می شود که باید بر آنها تاکید نمود.
باید پرسید که شما به صداقت رسول خدا اعتراف دارید، پس چگونه منکر آیاتی که بر ایشان نازل شده و به صراحت از وحی بودن قرآنِ نازل شده بر ایشان سخن میگوید هستید؟!
باید پرسید چرا در مقابل صراحت روشن و واضح قرآن مبنی بر وحیانیتش، به مطالب بیسند تکیه میکنید و این آیات را اقتباس یافته از متون مقدس پیشین معرفی میسازید؟!
باید پرسید چرا یک سند قطعی در دانش آموختگی رسول خدا نزد کسی یا کسانی ندارید و مطالب ساختگی را بر این ادعا شاهد می آورید؟!
باید پرسید چرا انکار آشکار وحی قرآن بر عدم اقتباس را نادیده میگیرید و همچنان دم از صداقت محمدامین می زنید؟!
باید پرسید چگونه میتوانید این مقدار یک بام و دو هوا داشته باشید و در مقابل پذیرش صداقت رسول خدا همچنان داستانهای قرآن را برگرفته از اَسفار تورات و اناجیل میدانید؟!
در مقابل این شیوهها و شگردها که دم از حقیقت جویی و تحقیق بی طرفانه میزند ولی به وضوح و عیان حقیقت را مورد دستبرد قرار می دهد، همچنان خورشید تابان اسلام و رسول خدا و قرآن در سراسر این گیتی قلبهای مشتاق حقیقت را فتح میکند.
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم[19]
[2] سوره بقره ، آیه 185 : [این است] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، قرآنی که سراسرش هدایتگر مردم است و دارای دلایلی روشن و آشکار از هدایت می باشد، و مایه جدایی [حق از باطل] است.
[3] البدایة و النهایة ؛ ج۳ ؛ ص۸۸
[4] تفسیر القرآن العظیم ؛ ج4 ؛ ص191
[5] التبیان فی تفسیر القرآن ؛ ج8 ؛ ص271
[6] الأعلام للزرکلی ؛ ج8 ؛ ص33
[7] إمتاع الأسماع ؛ ج۱؛ ص۴۳
[8] البدایة و النهایة ؛ ج۳ ؛ ص۱۷۶
[9] الاسلامیات بین کتابات المستشرقین و الباحثین المسلمین ؛ ص17
[10] فیلیب خوری حتی (Philip Khuri Hitti) - زاده ۲۲ ژوئن ۱۸۸۶ در شملان - درگذشته ۲۴ دسامبر ۱۹۷۸ در پرینستون
[11] تاریخ عرب ، ص161
[12] همان ، ص163
[13] ویلیام مونتگمری وات (William Montgomery Watt) | ۱۴ مارس ۱۹۰۹ - ۲۴ اکتبر ۲۰۰۶ | استاد رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند
[14] Mahound | مهوند یا ماهوند به معنی «شیطان تجسم پیدا کرده»، نامی که دشمنان رسول خدا در اروپای قرون وسطی به ایشان نسبت میدادند.
[15] محمد فی المدینه ؛ صص 493 - 495
[16] کارل بروکلمان (Carl Brockelmann) | ۱۷ سپتامبر ۱۸۶۸ – ۶ مهٔ ۱۹۵۶ | خاورشناس آلمانی و از سامیشناسان در نیمهٔ اول قرن بیستم.
[17] تاریخ الشعوب الاسلامیه ؛ ص37
[18] تاریخ اسلام ؛ ص65
[19] سعدی شیرازی ؛ دیباچه گلستان