صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

مقدمه کتاب «ما و زرتشت»



بسم الله الرحمن الرحیم


    پروردگار مهربان همه ما انسانها را بر فطرت پاک، سرشت و به همه ما قدرت اندیشیدن و نیروی تحلیل کردن را ارزانی داشت. در دلمان گوهر میل به پاکی و راستی را نهاد تا همراه و همگامِ اندیشه و تحلیلمان کنیم. او آنقدر مهربان بود که هم به ما وسیله پیمودن مسیر تا سعادت را داد که همان نیروی اندیشه است و هم به ما راهبر و راهنما داد که همان فطرت پاک وجودمان است.

     از همان دوران کودکی، دلمان می خواست بیشتر از خدا بدانیم. به ما گفتند که خدا پیامبرانی را به سوی ما انسانها فرو فرستاده، تا او را به ما بشناسانند و این شد سرآغاز آشنایی هایمان با پیامبران!

     من هم مثل خیلی از انسانها، مسلمان زاده ام و بر طبق عادت اکثر ما آدم ها، راه و مسلک و دین ام اسلام شد؛ اما دلم نمی خواست همینطور چشم و گوش بسته مسلمانی کنم. اینچنین شد که شروع کردم به مطالعه ادیان گوناگون و بحث با پیروانشان. مدتها فکر و ذکرم مسیحیت و دین یهود و خواندن کتاب مقدس شده بود. کتاب های زیادی درباره این دو دین بزرگ ابراهیمی خواندم و بارها عهد عتیق و جدید را زیر و رو نمودم؛ اما نتیجه کار چنان نشد که مرا یهودی یا مسیحی کند. تنها چیزی که حاصلم شد، گسترده شدن اطلاعاتم بود و شک و تردیدم درباره دو دین!

     مدتی پس از مطالعه و تحقیق پیرامون کتاب مقدس؛ یادداشت ها و مطالعات و مناظراتم را سر و سامان دادم و چنین شد که کتاب «حریصا» متولد گردید.

     پس از سر و سامان گرفتن کتاب «حریصا»؛ نزدیک به یک سال به خودم فرصت دادم تا بتوانم کمی از مسیحیت و یهود و کتاب مقدس فاصله بگیرم. تناقضات و تحریفات کتاب مقدس، اثری دلریشانه بر روح و روانم گذاشت. تا به خودم آمدم، دیدم کتاب اوستا در دستم است و زرتشت و زرتشتی گری تمام ذهن و فکرم را پر کرده است.

     گزاف نگفته ام، اگر بگویم دو سال با زرتشت و گاتها و یسنا و یشتها و ویسپرد و وندیداد و دینکرد و... زندگی کرده ام. درباره تاریخ هخامنشیان و ساسانیان و... هم کتاب ها و مقالات زیادی دیدم و خواندم. با برخی از زرتشتیان، که عده ای از مردم عادی و ساده آنان بودند و عده دیگر از موبدان و نویسندگان آنان؛ بحث و گفتگو کردم. چند یادداشت و مقاله هم در طول این مدت درباره زرتشت و زرتشتی گری نوشتم که انعکاس نظریات مخاطبان، راهِ مطالعه و پژوهش را برایم هموارتر نمود.

     دوستان و عزیزانی که در این مدت از تمرکز مطالعاتم در زرتشت و زرتشتی گری باخبر بودند؛ در هر دیداری پیگیر نتیجه و رهیافت آن می شدند و با محبت ها و الطافشان، عرق شرم را بر پیشانی ام می نشاندند.

     این نوشتار که گزارشی جسته و گریخنه از خواندن ها و نوشتن ها محسوب می شود؛ با احترام تقدیم به همه محبت ها و خردورزی ها؛ تا شاید دیگرانی هم پیدا شدند که علاقه به تامل در آیین ها و فرهنگ های گوناگون از جمله زرتشتی گری داشته باشند؛ چرا که راه روشن بینی و سعادت یابی در طول همه زمانهای تاریخ بازِ باز بوده است.


علی صفدری              

روز ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

15 رمضان المبارک 1435  -  22 تیر 1393



     جواب سوال پنجم: سوال گردید که یکی از ایرادات به مسیحیت این بود که ما حضرت عیسی را پسر خدا می‌دانیم. درر بررسی‌هایم متوجه شدم که شبیه همین مطلب در اعتقادات شماا وجود دارد؛ مانند آنجا که حضرت حسین را ثارالله می‌دانید.


     ما پیش از این درباره فرزند خدا بودن حضرت عیسی سخنانی گفته ایم. ابتدا باید معلوم گردد که منظور مسیحیان از فرزند خدا بودن حضرت عیسی چیست؟ 

و در ثانی این که در زیارت وارث امام حسین را با عبارت «ثارالله» توصیف کرده به چه معناست و در نهایت آیا این دو مطلب شباهتی به یکدیگر دارند و می‌‌توان هر دو را موجب شرک، تشبیه، تجسیم و... دانست یا نه؟


  •    عقیده مسیحیان در مورد عیسی   

     پولس که از دیدگاه مسیحیان، بنیانگذار مسیحیت کنونی است از همان آغاز تبلیغ مسیحیت خود ساخته‌اش، حضرت عیسی را به عنوان فرزند خدا معرفی می‌‌کرد و در جای جای نوشته‌های خود که به کلیساهای مختلف می‌نوشت (و اکنون جزو بخشی از عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان به شمار می‌‌رود) این اندیشه را شایع می‌‌ساخت. او در نامه‌ای به مسیحیان روم می‌نویسد:

     ... این مژده درباره فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح می‌باشد که به صورت نوزادی از نسل داود نبی به دنیا آمد، اما با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.[1]

     و در نامه دیگری می‌‌نویسد:

     چقدر باید خدا را شکر کنیم، خدایی که پدر خداوند ما عیسی مسیح است.[2]


     بنابراین مسیحیان حضرت عیسی را خدا و فرزند خدا می‌‌دانند که به صورت انسان ظهور کرده و همانند خداوند ازلی و قدیم است و طبق این اعتقاد او شریک خداوند در آفرینش و تدبیر جهان است. 

     در قرآن کریم نیز به این اعتقاد مسیحیان اشاره شده ، چنانکه خداوند می‌فرماید: « ...و نصاری (مسیحیان) گفتند: مسیح پسر خداست این سخنی است که با زبان خود می‌‌گویند که همانند گفتار کافران پیشین است، خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می‌یابند؛ آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند، جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست بپرستند، ‌او پاک و منزه است از آنچه شریکش قرار می‌‌دهند.»[3]

     البته در آیات دیگر نیز خداوند را از داشتن فرزند منزه دانسته[4] و نسبت دادن هرگونه مثل و شبه به خداوند را مردود می‌‌شمارد. علاوه بر آیات ذکر شده در هیچ یک از دیگر آیات یا روایات اسلامی، هیچ کس به عنوان فرزند خداوند معرفی نشده و در مورد پیامبر اسلام که اشرف انبیاء می‌باشد در قرآن کریم چنین آمده است که:

     وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ؛ محمد  فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند.[5]


* * *


     اما اینکه در زیارات مربوط به شهدای کربلا و امام حسین از آن حضرت با عنوان «ثار الله و ابن ثاره» نام برده شده نمی‌‌تواند دلیلی بر فرزند داشتن خدا یا جسم بودن خدا و یا... باشد و شاید در معنای این کلمه اشتباه شده است. پس بهتر است به معنی کلمه «ثار» در لغت اشاره شود.

  •    کلمه ثار در لغت   

     در مورد ریشه کلمه «ثار» دو احتمال می‌‌تواند وجود داشته باشد:

     * ثار از ریشه «ثور» به معنی برانگیخته شدن و شوریدن گرفته شده باشد که در این صورت «ثارالله» به معنی «برانگیخته خدا و کسی که به خاطر خدا قیام کرده است» می‌‌باشد و «ابن ثارالله» ، فرزند قیام کننده به خاطر خدا معنی می‌دهد.


     * ثار از ریشه «ثأر» (مهموز العین) به معنی خونخواهی و گرفتن انتقام مقتول، گرفته شده باشد که در این صورت «ثار الله» اضافه مصدر به فاعل بوده و به معنی کسی که خداوند انتقام خون او را خواهد گرفت می‌‌باشد.


     از میان دو معنی فوق، معنی اخیر مورد استعمال بیشتری دارد و علامه مجلسی -که یکی از بزرگترین عالمان اسلامی است- ضمن اینکه می‌‌گوید: ثار از: الثأر (مهموز العین) اخذ شده در مورد معنی آن دو احتمال می‌دهند:

     احتمال اول: ثار الله به معنی کسی است که خداوند از دشمنان او خون‌خواهی خواهد کرد.

     احتمال دوم: ثارالله یعنی کسی که به هنگام رجعت، انتقام خون خود و اهل بیتش را به امر الهی از دشمنان خواهد گرفت.[6]

     با توجه به مطالب فوق «ثار» را چه از ریشه «ثور» گرفته باشیم که به معنی برانگیخته شدن است و چه از ریشه «ثأر» که به معنی خونخواهی مقتول است، ثارالله معنی خون خدا نمی‌‌دهد و اگر در جایی این کلمه را به معنی خون خدا ترجمه کرده‌اند یا همین معنای «کسی که خدا خون‌خواه اوست» مورد نظر بوده و یا اشتباه کرده و معنای آنرا متوجه نشده‌اند. زیرا هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که «ثارالله» را «خون خدا» معنا کنیم.



[1]. نامه پولس به مسیحیان روم.

[2]. نامه دوم پولس به مسیحیان قرنتس.

[3]. سوره توبه ، آیات 30 و 31.

[4]. نساء، 171؛ صافات، 152؛ اخلاص، 3؛ مریم، 35؛ مؤمنون، 91؛ یونس، 68؛ اسراء، 110؛ بقره، 116؛ مریم، 88، 91 و 92؛ انبیاء، 26؛ فرقان، 2؛ زمر، 2، جن، 3؛ کهف، 4.

[5]. سوره آل عمران ، آیه 144.

[6]. بحارالانوار ، ج 98 ، صص 151 - 154.


//bayanbox.ir/id/5902045147213973861?view

  •    در  کتاب  "حریصا" می خوانیم:


یکی از کسانی که مات و مبهوت قرآن شده، «گوته»[1] فیلسوف شهیر آلمانی است. او عظمت قرآن را چنین ترسیم میکند:

     من ابتدا از قرآن روگردان بودم؛ ولی طولی نکشید که این کتاب توجه من را به خود جلب نمود و به حیرت درآورد. بالاخره مجبور شدم اصول و قواعد آنرا تعظیم نموده و بزرگ بشمارم و در مطابقه الفاظ با معانی آن بکوشم.

     مرام و مقاصد این کتاب، بی‌اندازه قوی و محکم است. این کتاب با این وصف به زودی بزرگترین تاثیر را در سراسر گیتی گذاشته و نتیجه مهمی خواهد داد.

     یکی از قبرستانهای مهم و تاریخی دمشق، قبرستان باب الصغیر است که بیرون دروازه باب الصغیر واقع شده است. طبق نقل های موجود قبر بسیاری از امامزادگان، اصحاب پیامبر، سرهای شهدای کربلا، علما ، مورخان ، محدّثان و بزرگانی دیگر در این قبرستان است که به برخی از آنها اشاره می کنم...

ادامه مطلب           

بیست نکته از زبان کودکان درباره رفتار والدین!!

http://axgig.com/images/84649894926673308619.jpg


1- پدر و مادر عزیزم، مرا لوس نکنید! ؛ زیرا به خوبی می دانم هر آن چیزی را که من می خواهم، نمی توانم داشته باشم. تنها به دنبال امتحان کردن شما هستم!

2 - از سخت گیری با من نگران نباشید! ؛ باور کنید من این سخت گیری ها را می پسندم، این رفتار سبب می شود تا موقعیت خود را بهتر بشناسم.

3 - چرا به من زور می گویید؟! ؛ این نوع برخورد شما به من آموزش می دهد تنها قدرت است که مهم می باشد. به جای زورگویی، مرا راهنمایی ام کنید. یقین کنید واکنش بهتری نشان خواهم داد.

4 - قول الکی ندهید! ؛ قول هایی که می دهید و به آنها عمل نمی کنید، تنها سبب سلب اعتماد من از شما می شود.

5 - موقع بهانه گیری هایم، مرا درک کنید! ؛ اگر مرا درک ننمایید، من یاد می گیرم برای به دست آوردن هر چیزی این رفتار را تکرار کنم، متوجه که هستید؟

6 - چرا می گویم شما را دوست ندارم؟! ؛ وقتی می گویم شما را دوست ندارم، لطفا عصبانی یا غمگین نشوید، این حرف اعتراض من است در برخورد شما نسبت به من. مسئله را بحرانی نکنید.

7 - کاری نکنید که احساس حقارت کنم! ؛ احساس حقارت سبب می شود برای جبران آن بزرگ تر از سنم رفتار کنم.

8 - لطفا کارهایی که خودم می توانم انجام دهم را انجام ندهید! ؛ مطمئن باشید این کار باعث ناتوانی من می شود و به خدمت گرفتن شما برای همیشه.

9 - مرتب عادت های بد مرا گوشزد نکنید! ؛ گوشزد های پیاپی و مکرر باعث می شود تا من به آنها عادت کرده و تکرار کنم.

10 - در حضور جمع به من ایراد نگیرید! ؛ این رفتار همان کاری را با من می کند که با شما می کند. این رفتار باعث متلاشی شدن شخصیت و روح من می شود.

11 - مرا نصیحت نکنید! ؛ من خودم به خوبی فرق بین خوب و بد را می فهمم. به جای نصیحت و سرزنش، مرا راهنمایی ام کنید.

12 - بگذارید با تجربه کردن، بیاموزم! ؛ شما والدین محترم باید بپذیرید که اشتباهات ما کودکان و کسب تجربه - در دوران رشد - امری طبیعی است نه گناه کبیره.

13 - به من غُر نزنید! ؛ من در موقع شنیدن غُرغُر کر می شوم. خیالتان راحت!

14 - مدام به من راست گویی را بادآور نشوید! ؛ از من نخواهید خیلی راست بگویم چون در آن موقع دروغ می گویم.

15 - به ناخوشی های جزئی من زیاد توجه نکنید! ؛ آیا می خواهید من در آینده آدم ضعیفی باشم؟ 

16 - عذر خواهی را بیاموزید! ؛ هرگز فکر نکنید که عذر خواهی کردن از من دون شأن شماست.

17 - مرا همانند غریبه ها محترم بشمارید! ؛ با من همانگونه رفتار احترام آمیز داشته باشید که با دوستان غریبه ی خود دارید تا من هم برای خود احترام قائل شوم.

18 - تشویقم کنید! ؛ فراموش نکنید من بدون تشویق و احترام قابل درک، نمی توانم موفق شوم!

19 - به من اعتماد کنید! ؛ مدام مرا از چاقو و قیچی و... نترسانید. اجازه دهید از خودم خلاقیت نشان دهم، فقط مرا آموزش دهید به خودم صدمه نزنم.

20 - با من یکی به دو نکنید! ؛ شما آدم بزرگ ها چه می گویید؟ کل کل ؛ دهن به دهن؛  یکی به دو؛ هر چیزی اسمش را می گویید مهم نیست، خیلی با من درگیر لفظی نشوید، چه به شوخی و چه به جدی؛ حرمت خودتان شکسته می شود.