صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari


تثلیث ناباوران مسیحی / 3
میکائیل سروتوس و اشتباه تثلیث

     میکائیل سروتوس* (1511 - 1553) در اسپانیا زاده شد. زمانی که وی مشغول تحصیل علم حقوق بود، برای نخستین بار به متن کامل کتاب مقدس دست یافت. او تصمیم گرفت 1000بار این کتاب را بخواند. سروتوس پس از مطالعه دقیق پی برد که تثلیث در کتاب مقدس وجود ندارد. او در بیست سالگی مهمترین اثر خود به نام «اشتباه تثلیث»** را نگاشت. عیسی از نظر سروتوس تنها از این جهت فرزند خدا بود که آفریدگار، حکمت خویش را بر وی مکشوف ساخته است، ولی عیسی با آفریدگار که امکان دارد همین حکمت را به دیگران نیز ببخشد، برابر و در ابدیت او شریک نیست و خداوند فرزند خود عیسی را مانند یکی از پیامبران به جهان فرستاد. سروتوس درباره تثلیث می گفت: همه ی کسانی که به سه گانگی ذات آفریدگار معتقدند، سه گانه پرست هستند و از آنجا که یگانگی خدا را انکار می کنند، بی دین بالفطره اند. سرانجام کلیسای ژنو، سروتوس را بازداشت، محاکمه و به سوزاندن در آتش محکوم کرد. مهمترین اتهام وی انکار تثلیث بود. حدود دو قرن بعد ولتر پس از نکوهش نقش کالون در اعدام سروتوس نوشت: «آن گونه که پیداست امروز به خاکستر سروتوس احترام می گذارند و کشیشان پروتستان به نظریه یونیتارینیسم وی گرویده اند.» شایان ذکر است که در سال 1903 میلادی بنای یادبودی در محل اجرای حکم سروتوس ساخته شد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

* Servetus
** De Trinitatis Erroribus
*** برای اطلاعات بیشتر به کتاب «تاریخ جامع ادیان» نوشته "جان بی ناس" مراجعه نمایید.
 


تثلیث ناباوران مسیحی / 2
ژیلبر دلا پوره ؛ دانشمند الهیات و اسقف پواتیه

     ژیلبر دلا پوره* ؛ دانشمند الهیات و اسقف پواتیه در اثر خود به نام «تفسیر آرای بوئتیوس»** اظهار داشت که ماهیت ذات خداوند به قدری فوق ادراک آدمی است که همه سخن ها پیرامون این موضوع را باید قیاس محض تلقی کرد؛ او به اندازه ای درباره وحدانیت خداوند تاکید داشت که تثلیث فقط جنبه صنعت بدیعی را پیدا می کرد. قدیس برنارد در سال 1148 میلادی، ژیلبر هفتاد و دو ساله را متهم کرد و ژیلبر محاکمه شد ولی محکوم نشد. سال بعد دوباره او را به محاکمه فراخواند و او راضی شد بخشی از آثار خود را پاره کند و بسوزاند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

*
Gilbert de la Porree
 **Commentary on Boethius

 

تثلیث ناباوران مسیحی / 1
پدر آریوس ؛ اسقف برجسته قرن چهارم

     پدر آریوس اسقف برجسته قرن چهارم ذات مسیح را با ذات خدا یکی نمی دانست. او می گفت آنچه در عیسی تجسم یافت، کلمه ازلی و غیر مخلوق نبوده، بلکه یکی از مخلوقات بوده و در زمان خلق شده است. به عقیده آریوس تنها پدر، خداست و پدر بزرگتر از پسر و پسر بزرگتر از روح القدس است. از نظر آریوس پسر وجودی بود که پدر به وسیله او جهان را آفرید . پسر، حدا نبود؛ بلکه مخلوقی بود که از عدم خلق شد و در زمانی وجود نداشت.
     کلیسا با عقیده آریوس مخالفت کرد و در شورایی که در شهر نیقیه تشکیل شد اعلام کرد که عیسی مسیح کاملا خداست.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
* برای اطلاع بیشتر به کتاب «حریصا» نوشته "علی صفدری" و «شناخت مسیحیت» نوشته "عباس رسول زاده" مراجعه شود.



نامداران مسیحی ؛ شیفتگان اسلامی / 1

رایسکه ؛ یتیمی شیفته علیعلیه السلام از آلمان


     در 25 دسامبر 1716 میلادی در زوربیک آلمان قدم به عرصه گیتی گذاشت. پدرش دبّاغ بود و در کودکی اش در گذشت؛ به ناچار او را به یتیم خانه ای در ناحیه هلّه سپردند. تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در همانجا طی نمود و زبان یونانی و لاتین را به خوبی فراگرفت. بعد از آن وارد دانشگاه لیپزیک شد و در کنار تحصلاتش به خاطر علاقه شدید به آموختن زبان و ادبیات عرب، بی هیچ کمکی و به تنهایی این زبان و دستورش را فراگرفت. این آغاز حرکتی عظیم بود که وی داشت در آن قدم می نهاد. فقر مالی داشت و در کنار تحصیلش کمک هزینه ای نداشت و تنها پولهایی را هم که به دست می آورد تنها برای خریدن کتابهای عربی خرج می کرد.

     بیست سال بیشتر نداشت که در کتابخانه لیپزیک به نسخه ای خطی از کتاب «رساله هرمس در نکوهش نفس» دست یافت. آن را به لاتین ترجمه کرد؛ ترجمه ای عالی که حیرت سایرین را برانگیخت. ترجمه ای که برخی نامداران گفتند: «هنوز جوانی بیست ساله با بهترین آموزش و سودمندترین وسایل وجود ندارد که بتواند ترجمه ای بهتر از این ارائه کند.»

     هر چه بیشتر می گذشت، زبان و ادبیات عرب برای وی حلاوت بیشتری می یافت. در پی نسخه های گوناگون کتابها به کشورهای مختلف سفر کرد و از کتابخانه های بسیاری استفاده کرد؛ البته که در این راه ناروایی های بسیاری هم دید و ناکامی هایی هم چشید. ناروایی ها تا آنجا بود که آن هنگام که در شرف اتمام درسهایش در دانشگاه لیدن و گرفتن دکترا از دانشکده ادبیات بود، استادش تمام تلاش خود را مصروف نمود تا او را از تحقیقات عربی باز دارد و در آخر الامر موفق شد و رایسکه به پزشکی تغییر رشته داد.

     او از رهیافت زبان و ادبیات عرب با گوهر جانانه اسلام آشنا شده بود و نمی توانست که دل بکند. رشته تحصیلی اش را تغییر داد، اما از راهی که داشت می رفت جدا نشد. در آگوست سال 1747 میلادی مقدمه کتاب «تقویم التواریخ» حاجی خلیفه را ترجمه کرد. در این مقدمه توصیف گسترده ای درباره تاریخ اسلام عرضه می کند. او ظهور حضرت محمد و پیروزی دین او را از جمله حوداث تاریخی می داند که عقل انسانی نمی تواند وسعت آن را درک کند و آن را دلیل نیروی توانمند الهی می داند. وی تشیع را از لابلای منابع متاخری که به آنها استناد جسته می شناسد و معتقد است که علی بن ابی طالب پس از پیامبر محق تر از دیگران بوده که بلافاصله به خلافت برسد؛ ایشان 24سال به خاطر توطئه هایی که علیه او بود از حقش که به ارث بردن خلافت بود محروم گشت.

     رایسکه علی علیه السلام را بهترین می داند و معتقد است ایشان بهترین امیری بوده که جهان اسلامی به خود دیده است؛ ایشان شجاع و عادل بوده ولی به خاطر بداقبالی و تنفر عایشه که زنی قدرت طلب و جاه طلب بوده ناکام شد. رایسکه معتقد است که نبرد علی با معاویه نمونه ای از فریب بر قدرت و شر بر حق است.

     رایسکه اسلام را ستایش می کرد و از دروغ ها و تهمت هایی که جوامع غربی به آن می زدند بر حذر می دانست؛ همین سبب شد که مورد غضب علمای روحانی و کشیشان وقت واقع شود و زندگی اش در تنگدستی بگذرد. فوک در این زمینه می گوید: «وی از طرف روحانیون متهم بود که آزاد اندیش است و موافق ادعاهای آنان که می گفتند محمد -نعوذبالله- پیامبری جعال و فریبکار است نبوده و این دین او خرافاتی و مضحک است و نمی خواهد تاریخ جهان را به دو نیم، نیمی مقدس و نیمی دنیوی تقسیم کند، بلکه جهان اسلام را در قلب تاریخ جهانی قرار داده است. بالاتر از این نظریاتش را با صراحتی تمام بیان می کرد، بدون آنکه توجهی به نتایج حاصل از آن داشته باشد و این باعث بداقبالی وی شد.»[1]

     او دانشمندی روشنگر بود که با ادبیات عرب قدم به وادی اسلام گذاشت و نتوانست از ناحقی های کلیسای مسیحیت درباره اسلام دم نزند. او اسلام را گوهری پاک می دانست و همین سبب شد که خشم مخالفین اسلام را به خود بکشاند. برای همین سالها در فقر و نداری به سر برد و در آخر در چهاردهم آگوست 1774 میلادی در لیپزیک در گذشت. روحس شاد.

علی صفدری

14رجب1434 - 4خرداد1392 - قم المقدسة

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

[1] تحقیقات عربی در اروپا / ص117 / لیپزیک / 1955

* برای اطلاع دقیق تر از زندگی وی به کتاب «فرهنگ کامل خاورشناسان» نوشته "عبدالرحمن بدوی" و ترجمه "شکرالله خاکرند" رجوع نمایید.
۱ نظر ۰۴ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۵
سایت انسان معاصر


بسم الله الرحمن الرحیم


     در دنیای امروز ما که رسانه های گوناگون و رنگارنگی وجود دارد، هر مکتبی تمام تلاش خود را به فعالیت در همه ی عرصه های ممکن گسترده نموده و از هر امکاناتی و در هر قالبی برای گسترش و تبلیغ راه و رسم خود استفاده می کند. این کار مخصوص ادیان الهی و مذاهب اسلامی نیست، حتی فرقه ها و گروه های خرده پایی که پیروانشان به اندازه جمعیت ساکنین یک کوچه هم نمی رسد، آنقدر در عرصه تبلیغات رسانه ای و حضور در همه ی صحنه های ممکن قوی عمل می کنند که گاهی گمان می رود اینان هم پیروان زیادی دارند و مقبولیت بسزایی ...

     ای کاش نگاهی به آمار برخی از این فعالیت ها بیاندازیم و پیش خودمان چرتکه وار حساب کنیم که با این اعداد و ارقام عجیب و سرسام آور، پس ما کجای کاریم و چه داریم می کنیم. آیا از آمار مجلات و روزنامه های تخصصی تبلیغ یک جریان و مکتب خاص خبر داریم؟! و یا از تعداد فیلم ها و نمایشنامه های ترویج کننده اندیشه های گوناگون اطلاعی داریم و یا که ... و یا که ... و یا که ...

     یکی از نکاتی که ما باید در ذهنیت هایمان تصحیح کنیم، اینکه گمان می کنیم تبلیغ و تبیین مکتبمان تنها به عهده روحانیت است. گمان می کنیم در میان ما شیعیان تنها روحانیت است که باید به ترویج اسلام اصیل و راه و رسم شیعی بپردازد. آری، یکی از مهمترین اقشاری که باید مبلغ دین و مکتب باشد روحانیت است؛ اما این بدان معنا نیست که باری بر دوش سایر مردم نیست. تک تک ما در مقابل دین و مذهبمان مسولیم و نسبت به آن وظیفه داریم. هموار نمودن راه بقا و پیشرفت دین و مذهب، کار دشواری است که با همیاری و همدلی و همکاری همه پیروان آن به ثمر خواهد نشست؛ و اگر چنین نباشد کار لنگان می شود و راه بیراهه...

     در راه ترویج دین باید همه دست به کار باشند. تبلیغ دین کار جهادی می طلبد و با مِن مِن کردن کار درست نمی شود. برای مقابله با افکاری که ممکن است جامعه اسلامی را به خطر بیاندازد، همه باید آماده باشند. مگر وقتی تانک ها و موشک ها و ناوهای دشمن به سرزمین حمله کند، همه لباس رزم بر تن نمی کنند و پیر و جوان دست در دست هم نمی دهند تا به مقابله برخیزند و آب و خاک را نجات دهند. نباید فراموش کنیم که حفظ عقیده بسی مهمتر از هر چیز است و برای حفظ آن باید دست در دست هم دهیم به مهر...

     امروز دشمن به مرزهای عقیدتی ما حمله کرده و در پی تخمیر فکر مسلمانان است. امروز دشمن یک نفر نیست! یک گروه نیست! یک فرقه نیست! و حتی یک مذهب و دین نیست! امروز دشمنان داریم و هر گروه و فرقه و مذهبی سعی دارد که مرزهای عقیدتی ما را درنوردد. برخی از سعی دارند تا عقاید ما را موریانه زده کنند و از داخل بپوسانند. امروز باید هشیار باشیم و دیگران را هم هشیار نماییم. امروز دشمن عقیدتی ما تنها وهابیت و بهاییت نیست؛ بودایی ها و هندوها و مسیحی ها و ... هر کدام به طریقی به ما یورش آورده اند و هنوز عده ای از ما در خواب غفلتیم و دست از نگاه خوشبینانه خود بر نمی داریم؛ شاید روزی که عریانمان نمودند و همه عقاید ما را به یغما بردند بیدار شویم.

     در جهاد اعتقادی، یک فرد و یک گروه و یک سازمان تنها مسول نیست، تک تک افراد باید این حس را داشته باشند همانطوری که جبهه جنگ به تک تک ما نیازمند است، در نبرد عقیدتی هم به تک تک ما نیاز است. نویسنده باید بنویسد، فیلم ساز باید فیلم بسازد، طراح باید طراحی کند و هر که به هر طریق که می تواند باید در راه دفاع و جهاد از ایمان و عقیده دست به کار شود. اگر امروز مسلمانی به بودایی گری و مسیحی گری میل پیدا کند، همه ی ما مسولیم و اگر امروز فیلمی و کتابی بر کسی از مسلمین تاثیر گذارد و عقیده اش را نابود سازد همه ما مسولیم و اگر ...

     دوستان، عزیزان، شیعیان، مسلمانان، خواهران و برادران

     لطفا مواظب باشیم؛ مواظب خودمان و تک تک اعضای خانواده مان و دوستانمان و همه اطرافیانمان. سخت ترین خطر، خطری است که عقاید دینی ما را نابود سازد، پس مواظب هم باشیم و در این راه همدیگر را یاری رسانیم. گمان کنیم امروز در فلان نقطه از این کره خاکی زلزله امده و باید به آنها یاری رسانیم؛ امروز در بسیاری از مغزها دارد زلزله اتفاق می افتد و کسی یاری نمی رساند. خواهشا در راه عقیده یکدیگر را یاری کنیم...

علی صفدری

13رجب1434 - قم المقدسه

۴ نظر ۰۳ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۷
سایت انسان معاصر