صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari


غفلت فردی و اجتماعی از میراث معنوی

     ما انسانها نوعا قدر میراث معنوی مان را نمی دانیم. اگر پول و زمین و ماشینی به ما ارث برسد، با تمام جان و دل آغوش باز می کنیم و به استقبالش می رویم؛ اما اگر میراثی معنوی داشته باشیم، پشت پا زده و آن را رها می کنیم. این حکایت اکثر ما آدم هاست.

     ما مسلمانان میراث گرانبهایی داریم که رفته رفته در طول قرن های متمادی به ما ارث رسیده و آنقدر گرانسنگ و ذی قیمت است که دولت ها و کشورهای زیادی برای تصاحب آن سر و دست می شکنند. ما میراث عظیمی داریم که قطره ای از آن را مرحوم
آیت الله مرعشی نجفی جمع آوری کرد و شد کتابخانه بزرگ ایشان؛ که امروز از بهترین و مهمترین کتابخانه های دنیاست. آری، کتاب هایی خطی و نفیس از گذشتگان برای ما به یادگار مانده و میراثی گهربار را برای ما شکل داده و ما یا از آن غافلیم و یا خود را به غفلت زده ایم. این میراث عظیم، سالها و قرن ها خود را از دست مشکلات و مصیبت ها عبور داده و اکنون به دست ما رسیده است. آنقدر مشکلات و سختی ها در پس این پرده های تاریخی بوده که عموما از آن بی خبریم. ما منبعی غنی از ذخایر علمی بودیم که دست های تجاوزگر چشم دیدنمان را نداشت. این میراثی که برای ما مانده بخشی از کتاب هایی است که ما داشته ایم و میزان قابل توجهی از آن در جنگ ها و آتش سوزی ها و بی فرهنگی ها از میان رفته. در حملات مغول در قرن هفتم هجری، خزانه های حمام های آن وقت را در بسیاری از شهرها مثل نیشابور و ری و اصفهان و جاهای دیگر، با آتش زدن کتاب های مسلمانان گرم می کردند. این میراث ماست که بخش عظیمی از آن نابود شده و بخشی هم که مانده از سهل انگاری تک تک ما در خطر قرار دارد.

     یک نمونه از سهل انگاری ها را بگویم. یکی از چهره هایی که زحمات بسیاری کشید تا بتواند گامی در حفظ این ذخایر بردارد، مرحوم آیت الله سید ریحان الله موسوی کشفی از علمای قرن سیزده ساکن تهران بود. وی کتابخانه بسیار نفیسی داشت که هزاران نسخه خطی را در خود جای داده بود. نسخه های مهم و کُهَنی که از دستیازی غارتگران این فرهنگ نجات داده و همه را ممهور به مهر و دستخط خود ساخته بود. پس از درگذشت ایشان، بازماندگانش فروش این مجموعه نفیس و مهم را آغاز کردند و این گنجینه مانند یخی در برابر خورشید آب شد. در کنار این سهل انگاری های خودمان، به تلاش های سفارت خانه های دولت های غربی در ممالک اسلامی برای تصاحب این میراث معنوی هم می شود اشاره کرد. در کنار این دو، مستشرقانی هم می شود نام برد که به ممالک شرقی آمدند و به اسم پژوهش و تحقیق علمی، غارتگری ها کردند. اینها همه دست به دست هم دادند تا میراث ما را از چنگ ما در بیاورند.

     ما میراثی مهم و غنی داریم و از آن غافلیم. آنقدر که شکل موهای فلان فوتبالیست و کفش های رنگارنگ فلان بازیگر برای ما اهمیت دارد، اگر سرمایه های عظیم معنوی مان را می شناختیم امروز انقدر خود را کوچک نمی شمردیم. این تنها مشکل فردی ما نیست؛ دولتمردانمان هم به همین منوال، اگر هزینه های میلیاردی برای استخدام فلان فوتبالیست و بازیگر و ... را هم برای فرهنگ و میراثمان می کردیم، امروز شاهد برپایی نمایشگاه های متعدد نسخه های خطی خودمان در اروپا نبودیم و هر روز خبری جدید از خروج نسخه ای نایاب و منحصربه فرد را از ممالک اسلامی مان نمی شنیدیم. تا کی باید خواب باشیم و غفلت زده با هر نسیمی کشان کشان شویم و از ریشه خود بی اطلاع باشیم!!!

علی صفدری

31 اردیبهشت 1392  –   9 رجب 1434

قم المقدسه

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۵
سایت انسان معاصر
     سوال : امام حسن مجتبی را چه کسانی غسل دادند؟


سلام / طبق فرموده مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب شریف سفینة البحار، در هنگام غسل حضرت حسن مجتبی علیه السلام، امام حسین علی السلام و حضرت عباس و جناب محمد حنفیه حضور داشتند. به جلد ششم این کتاب، نسخه هایی که در هشت جلد چاپ شده اند رجوع نمایید.


علی صفدری - قم المقدسه
۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۱۵
سایت انسان معاصر
سوال : معاویه چه زمانی اسلام آورد؟

سلام / به اتفاق شیعه و سنی معاویة بن أبو سفیان در بیست سال اولی که رسول خدا صلی الله علیه وآله رسالت خود را اعلام کرده بود، مشرک و از دشمنان سرسخت اسلام بود و در سال هشتم هجری و بعد از فتح مکه به همراه عده‌ای دیگر از دشمنان سر سخت اسلام آن ‌هم با زور شمشیر تسلم شد، رسول خدا به آن‌ها لقب «طلقاء» داد و از کشتن آن‌ها صرف نظر کرد. امیر مؤمنان علیه السلام اعتقاد دارد آنان‌ اسلام نیاوردند؛ بلکه تسلیم شدند. آن حضرت در نامه شماره 16 نهج البلاغه می‌فرماید :

فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوه‏ .

به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید ، آن‌ها اسلام را نپذیرفتند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و کفر خود را پنهان داشتند و آنگاه که یاورانی یافتند آن را آشکار ساختند .

عمار نیز به تبعیت از امام خود مى گوید :

فقال واللّه ما أسلموا ، ولکن استسلموا وأأَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا رأوا علیه أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ .

به خدا سوگند این ها إسلام نیاوردند ؛ بلکه به ظاهر تسلیم شده و آنگاه که نیرو یافتند ، کفر خود را اظهار نمودند.[1]


علی صفدری - قم المقدسه

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _  _ _ _

[1] الهیثمی ، علی بن أبی بکر الهیثمی ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 1   ص 113 ، ناشر : دار الریان للتراث / ‏دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت - 1407
۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۲۷
سایت انسان معاصر
     سوال : اولین بار چه کسى از زیارت قبر پیامبر ( ص ) جلوگیرى کرد ؟


سلام / با دقت در متون تاریخی به این شاهد می رسیم. حاکم نیشابورى (متوفاى 405 هـ) از داود بن ابو صالح نقل مى‏کند:
روزى مروان حَکَم دید که شخصى صورت خود را بر قبر پیامبر صلوات الله علیه گذاشته است، با شتاب به سوى او آمد و گردن او را گرفته، از جاى بلند کرد و گفت: مى‏دانى چه مى‏کنى؟! منظور وى این بود که چرا به زیارت سنگ و کلوخ آمده اى! زائر که ابو ایوب انصارى - از صحابه رسول خدا - بود گفت: آرى خوب مى‏دانم که چه مى‏کنم! من هرگز به زیارت سنگ نیامده‏ام ، بلکه به‏زیارت پیامبر آمده‏ ام. از رسول‏ اللّه شنیدم که فرمود: «بر دین خدا گریه نکنید اگر متولّیانش اهل بودند ، و آنگاه که نااهلان برآن حکم راندند، برایش بگریید.»[1]

‏جالب است که این حدیث را حاکم و ذهبى هر دو صحیح مى‏دانند!
‏ از این رخداد تاریخى به ‏خوبى روشن مى‏شود که ریشه این تفکّر از بنى ‏امیه و به خصوص مروان بن حکم؛ همان طرد شده رسول‏ اللّه صلوات الله علیه است.


علی صفدری - قم المقدسه
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
[1] مستدرک حاکم ، ج‏4 ، ص 560.
۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۲۰
سایت انسان معاصر
     سوال : آیا چنین حدیثی داریم که راههای رسیدن به خداوند به عدد انسانهاست؟


سلام / در هیچ مأخذ حدیثی ما چنین سخنی را از معصوم نداریم که (الطرق الی الله بعدد انفاس خلائق) این جمله جزء احادیث ائمه و پیامبر نیست؛ بلکه جزء احادیثی است که در منابع و کتب صوفیه (مثل رساله قُشیریه، کشف المحجوب علی بن عثمان جُلّابی هُجویری، فیه ما فیه و مکتوبات مولوی) دیده می شود و مأخذ حدیثی در منابع ما ندارد. اما منهای حدیث بودن آیا اصلاً این جمله درست است یا نه؟ اگر مراد این باشد که خداوند برای هر انسانی بسوی خویش راهی قرار داده است و همه انسانها می توانند مستقلا به سوی خدا حرکت کنند این معنای درستی است اما اگر مراد این باشد که هر کسی از هر طریقی که خواست می تواند به خداوند برسد این مطلقاً صحیح و قابل قبول نیست و با صراط مستقیمی که خداوند تعریف کرده است نمی سازد «و أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ – یس61». در واقع معنای دوم منتهی به پلورالیسم می شود که از منظر اسلام باطل است.


علی صفدری - طهران
۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۰۵
سایت انسان معاصر