صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۳۱ مطلب با موضوع «مقالات و یادداشت ها» ثبت شده است


     چند نکته درباره محسنیه:

  •      مصیبت هایی که در روزهای نخستین بعد از شهادت رسول خدا صل الله علیه وآله بر اهلبیت علیهم السلام وارد شد؛ آنقدر سخت و دردآور است که بر شیعیان یادآوری و یادسپاری آن لازم است. تلاشی که امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام نمودند تا اسلام از مسیرش انحراف پیدا نکند، تا جایی که حضرت زهرا سلام الله علیها و طفل ششماهه اش محسن علیه السلام در این راه به شهادت رسیدند. دستاورد این تلاش ها و شهادت، حفظ راه ولایت اهل بیت علیه السلام شد که در دوران ما بیش از چهارصد میلیون پیرو مکتب امیرالمومنین علیه السلام وجود دارد. آنقدر این روزها بر اهلبیت علیهم السلام سخت گذشت که حضرت صادق علیه السلام فرمود عظیم تر و وحشتناک تر و سخت تر از کربلا بود. (اینجا)

  •      مسئله شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن علیهماالسلام، سند حقانیت و مظلومیت اهلبیت علیهم السلام شیعه است. از همین روست که دشمن تمام تلاشش را می کند تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را وفات قلمداد کند و جامعه اسلامی از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و دلیلش آگاه نگردد. عامل شیعه شدن بسیاری از اهل سنت، خبر یافتن از علت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است.


  •      احیاء محسنیه و مصیبت هایی که در این روزها رخ داد، به معنای تعطیل کردن روند طبیعی زندگی نیست؛ که برخی اعتراض می کنند چرا اینقدر عزاداری و ... . احیاء محسنیه یعنی یادآوری مصیبت های این روزها و پاسداری و درس آموزی از آن. احیاء محسنیه یعنی بزرگداشت مقام حضرت زهرا سلام الله علیها و معرفت یافتن به آن؛ آن هم در دوران و عصری که دشمن تمام تلاشش در حذف نام اهلبیت علیهم السلام به هر طریق ممکن است.

     پس بر ماست که هر کدام به قدر وسعمان و معرفتمان نسبت به اهلبیت علیهم السلام ؛ در گرامیداشت محسنیه و حفظ ارزشها و دستاوردهای آن بکوشیم و حراست و پاسداری از امام زمانمان را به خوبی بیاموزیم.



۱ نظر ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۷:۱۹
سایت انسان معاصر



     می پرسند چرا دهه محسنیه؟! چرا هفته نخستین بعد از ماه صفر را عزا اعلام می کنید و ...؟! سوال مهم و به جایی است و باید در آن قدری عمیق تر نگاه کرد و به بحث پرداخت. علت اصلی این گونه پرسش ها به شناخت ما بر می گردد. هر کدام از مناسبت های تقویمی و تاریخی شیعه قدر و قیمت خودش را دارد و برای آن باید اهلیّت داشت. در بحث عزاداری برای اهلبیت علیهم السلام هم همین نکته جاری است. همین چند روز پایانی ماه صفر که از سخت ترین روزهای سال برای ما شیعیان محسوب می شود، می بینیم جاده های منتهی به شهرهای شمالی کشور به علت مسافرت بخشی از جامعه مسدود می شود. آیا کسانی که در ایام شهادت رسول خدا و امام مجتبی و امام رضا علیهم السلام برای تفریح به شمال می روند؛ محبت اهلبیت علیهم السلام را به دل ندارند؟! جواب روشن بینانه این است که این جمعیت جزیی از همان عزاداران روز تاسوعا و عاشورا هستند که این روزها به جای عزاداری به مسافرت تفریحی می روند. علتش هم دشمنی با اهلبیت علیهم السلام و یا دهن کجی به عزاداری نیست؛ علتش سطح معرفتی آنان است.

     خلقت بر مدار معرفت است و این نکته به صراحت در قرآن آمده است. معرفت به زبان ساده همان شناخت نسبت به ذات خداوند است و تنها راه شناخت خدا، اهلبیت علیهم السلام هستند؛ «من عرفکم فقد عرف الله». در مسیر معرفت یابی و معرفت اندوزی، روش های گوناگونی را به ما یاد داده اند؛ همانند زیارت، توسل، عزاداری و ... . هر که به قدر شناخت و معرفتش توشه ای بر می گیرد و راه به سوی کمال را طی می کند. در میان اهلبیت علیهم السلام، سیدالشهدا علیه السلام راهش عمومیت دارد و سفره فیضش گسترده تر است. برای همین در عزای امام حسین علیه السلام همه حاضرند و تاسوعا و عاشورا بساطش با سایر روزهای شهادت تفاوت دارد و نه تنها شیعه، که سنی و مسیحی و یهودی و ... هر بر سر سفره با برکت او حاضر می شوند. از همین روست که سفارش گسترده ای به زیارت اربعین شده و در میان زوّار کسانی را می بینیم که سنخیت ظاهری ای با اهلبیت علیهم السلام ندارند و حاضر می شوند. اینها به خاطر عمومیت و گستردگی محبت امام حسین علیه السلام است.

     در مدرسه اهلبیت علیهم السلام، سطح معرفتی بالاتری هم هست که هرکه در این درگاه مقرب تر شود، عشق و شور و حرارت بیشتری روزی اش می شود و معرفت زلال تر و ناب تری نصیبش می گردد. از همین روست که روزهای سیاه و سخت بعد از شهادت رسول خدا صل الله علیه وآله را خواص محبان و عاشقان بیشتر درک می کنند و غمش را بهتر می فهمند. هر کس به قدر شناخت و معرفتش می تواند این سخنان را درک کند؛ هر کس به میزان عشق و شور و شعورش.



۳ نظر ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۶:۵۲
سایت انسان معاصر


بسم الله الرحمن الرحیم


هفتم صفر و شهادت امام مجتبی علیه السلام



     هر سال روزهای آغازین ماه صفر که نزدیک می شود، این بحث نُقل محافل دینی و مذهبی می گردد که بالاخره هفتمین روز ماه صفر چه روزی است؟! تقویم را که نگاه می کنیم نوشته است تولد حضرت کاظم علیه السلام؛ اما برخی جلسات مذهبی و حتی علما در این روز مجلس روضه امام حسن مجتبی علیه السلام برقرار می کنند و...

     بارها در جلسات گوناگون پیرامون این مطلب مهم صحبت کرده ام؛ آیا هفتم صفر روز شهادت است یا ولادت؟! حقیقتا امام مجتبیعلیه السلام در تمام ظواهر زندگی مظلوم است و این تردیدها در روز شهادت ایشان یکی از این مظلومیت هاست. قبر بی نور و چراغ آن حضرت، تشییع مظلومانه و دشمنی آن بانوی خطاکار و تردید در سال و روز شهادت ایشان و... هر کدام حکایتی است از دشمنی های بنی امیه و کینه ورزی عایشه نسبت به ایشان.

     در مورد روز هفتم صفر باید چند نکته را مشخص کرد:

  • اول اینکه آیا این روز حقیقتا روز ولادت امام کاظمعلیه السلام است؟
  • دوم اینکه آیا شهادت امام حسن مجتبیعلیه السلام در همین روز است؟
  • سوم اینکه وظیفه ما در قبال این روز چیست؟


     روز ولادت امام کاظم علیه السلام از جمله روزهایی است که در تاریخ نیاز به بحث و جستجو دارد. برخی از محققین معاصر چنین بیان می کنند که در منابع کهن تنها به سال تولد امام کاظم علیه السلام در سال ۱۲8هـ.ق اشاره شده؛ و این مطلب صحیح است. چرا که حتی در کتاب «اصول کافی»1 و سایر کتب همسنگ آن2 تنها سال تولد بیان گردیده است. در برخی از کتابهایی که بعد از کتب متقدم نگاشته شد، ماه صفر و گاهی روز هفتم آن نیز ذکر گردید3، که در کتب پیشینیان نبود.

     اگر قرار باشد نگاه محققانه به قضیه داشت، باید بر روی این روایت ابی بصیر قدری تامل نمود. در کتاب «محاسن» محمد بن خالد برقی متوفی ۲۷۹ هـ.ق، اواخر قرن سوم هجری که قبل از پایان غیبت صغری و قبل از اصول کافی کلینی نوشته شده این روایت آمده است. ار ابی بصیر نقل شده که من در سال ۱۲۸ هـ.ق همراه با امام صادق علیه السلام به حج مشرف شدم. وقتی از حج برگشتیم و به منطقه ابواء (بین مکه و مدینه) رسیدیم، مادر امام کاظم علیه السلام درد زایمانشان گرفت و آن حضرت، آنجا به دنیا آمدند.4 بنابراین وقتی در راه بازگشت از موسم حج حضرت به دنیا آمده باشند بسیار بعید است که ایشان در ماه صفر به دنیا آمده باشند.

     طبق بررسی های محققین بیان شده که میلاد امام کاظم علیه السلام یا ۱۷ ذی الحجه یا ۲۷ ذی الحجه سال ۱۲۸ هـ.ق بوده است. چون ذی الحجه آخرین ماه سال قمری است و میلاد امام علیه السلام هم در روزهای آخر این ماه واقع شده است به همین دلیل گاهی در تاریخ اشتباه شده و به جای سال ۱۲۸ هـ.ق سال ۱۲۹ هـ.ق نوشته شده است.


     اما در مورد روز شهادت امام مجتبی علیه السلام باید گفت که اقوال گوناگونی وجود دارد. برخی از علما روز شهادت ایشان را روز پنجم ماه ربیع بیان کرده اند5 که البته این قول در میان اقوال گوناگون قوی نیست. برخی دیگر روز دهم محرّم الحرام را روز شهادت ایشان نوشته اند6 و این قول نیز قوّت چندانی ندارد. دسته ای هم روز شهادت ایشان را دو روز مانده به آخر ماه صفر یا همان بیست و هشتم صفر نوشته اند. یکی از مهمترین منابعی که این تاریخ را ذکر کرده، اصول کافی جناب شیخ کلینی ره است.7

     در میان تاریخ های گوناگون موجود در مورد روز شهادت این امام بزرگوار، روز هفتم صفر از قوّت بالا و شهرت بسزایی برخوردار است. مرحوم شهید اول در کتاب «دروس» شهادت ایشان را روز پنجشنبه هفتم صفر سال 49 یا 50 هجری میداند.8 همچنین مرحوم کفعمی در مصباحش همین قول را ذکر می کند.9 مرحوم علامه مجلسی و علامه کاشف الغطاء و صاحب جواهر هم این قول را می پذیرند. از گذشته های دور تا کنون نیز رسم مراجع عظام تقلید بر این بوده که در این روز مجلس روضه به پا کنند و عزای امام مجتبی علیه السلام را اعلان سازند. مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگامی که به قم هجرت نمود و حوزه علمیه را احیا کرد، این روز را روز شهادت امام مجتبی علیه السلام اعلام کرد و به امر ایشان بازاریان در این روز دکان های خود را می بستند و اقامه عزا می نمودند.


     در مورد اینکه چه شد روز ولادت امام کاظمعلیه السلام از ماه ذیحجه به ماه صفر برای برخی مشتبه شد، حرف های گوناگونی می زنند. برخی عامل آن را حاکمان صفویه بر می شمرند و برخی تقارن آن با تولد ناصرالدین شاه قاجار می خوانند و ... . اما آنچه روشن است اینکه در میان شیعیان از دیرباز در این روز اقامه عزای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می شده و خبر و نامی از ولادت امام کاظم علیه السلام نبوده است.10 بهتر هم همین است که در ایام حزن و عزای ماه محرم و صفر که ایام اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام است، جشن و شادی برگزار نکنیم. امروز در میان شیعیان سایر کشورهای دنیا هم روز هفتم صفر را به اقامه عزای امام حسن مجتبی علیه السلام می پردازند.


_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

پـــا نـوشــــــــت :

[1] اصول کافی / ج1 / ص476

[2] ارشاد مفید / ج2 / ص215   -   کشف الغمة / ج2 / ص212

[3] إعلام الوری / ج2 / ص6

[4] المحاسن للبرقی / ج2 / ص314   -   بصائر الدرجات / ج9 / باب12 / ص129   -   بحارالانوار / ج48 / ص3

[5] کشف الغمة / ج‏1 / ص584

[6] المسامرات / ص 26  -  به نقل از جلد دوم «حیاة الامام الحسن بن علی علیه السلام» نوشته مرحوم علامه باقر شریف القرشی

[7] الکافی / ج1 / ص 461

[8] الدروس للشهید الاول / ص152

[9] المصباح للکفعمی / ص522   -   بحارالانوار / ج44 / ص134

[10] مرجوم علامه باقر شریف القرشی در کتاب «حیاة الامام الحسن بن علی علیه السلام» به این امر اشاره می نماید و می نویسد: «و المشهور عند الشیعة انه توفیی فی الصفر فی السابع منه إذ تقام فیه مراسم الذکری له، و قد ذکر السید مهدی الکاظمی فی دوائر المعارف (ص23) تفصیل الاقوال فی وفاته».

حیاة الامام الحسن بن علی / ج2 / ص490


 * * * * *



۵ نظر ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۶
سایت انسان معاصر


     آمد پیشم؛ من به او تلفن زده و خودم را معرفی کرده و گفتم آیا امکانش هست که با هم دیداری داشته باشیم؟ حالا آمده بود پیشم. پس از حال و احوال معمول و صحبت های اولیه رسیدیم به آنچه که مطلوب من بود. نمی دانم چه شده بود که فریفته تبلیغات زرتشتی ها شده بود. گفت: اصلا حاج آقا به همین شعار زرتشتی ها خوب دقت کن، اصلا تا حالا بهش فکر کردی! ببین چقدر زرتشت پیامبر قرن ها قبل از اسلام دیده ی بازی داشته که چنین شعار می داده: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.


     خلاصه اینکه ده بیست دقیقه ای او گفت و من شنیدم، آنقدر پرحرارت و جذاب سخن می گفت که کم کم می خواستم به او بگویم یک موبدی، چیزی پیدا کن تا ما هم به دست او توفیق پیدا کنیم زرتشتی شویم!! بالاخره نوبت به من رسید؛ من هم آرام و شمرده شروع کردم و چنین گفتم:

     راستش را بخواهی، شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» بسیار شعار زیبا و جذابی ست و آدم در برخورد با آن یک احساس خوبی پیدا می کند، اما آیا تا به حال به عمق این سخن فکر کرده ای؟ به نظرت آیا با این شعار می توان برنامه ای جامع و کامل برای زندگی انسانها ترتیب داد. آقایی را می شناسم که می گوید کتاب خوب بخوانید. به نظرت این حرف خوب نیست؟! شخص دیگری را می شناسم که می گوید: غذای خوب بخورید. کدام از این دو جمله جملات بدی هستند، اما معیار زندگی نمی توانند باشند. حقیقت این است که باید برای تنظیم یک قانون و برنامه شاخص ارائه بدهیم، نه آنکه حرفی کلی بزنیم. کدام آدم است که بگوید کتاب بد یا غذای بد استفاده کنیم! باید بگوییم ویژگی های کتاب و غذای خوب چیست. فکر و سخن و کردار نیک هم به همین صورت است، چه کسی است که از فکر بد و کار و سخن بد دفاع کند، باید بگوییم فکر نیک و سخن نیک و کردار نیک چیست، وگرنه خیلی زحمت کشیدیم با این نوع شعار دادن. بزرگترین جنایت کاران تاریخ هم کار و روش خود را خوب و نیک می دانستند. جنایتکارانی را که جنگ اول و دوم جهانی را بوجود آوردند و انسانهای بی شماری را کشتند هم از کردار خود دفاع می کنند. مهم این است که فکر و کار و سخن نیک را مشخص کنیم و مردم را به سوی آن بخوانیم وگرنه کار خراب است. مگر نشنیدی که:

از کرامات شیخ ما این است     شیره را خورد و گفت شیرین است


*****

 

۱ نظر ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۵
سایت انسان معاصر

//bayanbox.ir/id/1356377136154363923?view

     برای ما که حوزه نجف را درک نکرده ایم و بزرگان و آیات آن دیار را ندیده ایم؛ همیشه حسرتی در دلمان باقی است. شاید اگر ما از چشمه جوشان مرحوم آیت الله العظمی خویی سیراب می شدیم، امروز قدری التیام داشتیم، اما صدها حیف. برای اکثر طلبه های نسل و دوران ما که آقای خویی را ندیده ایم، این درک نکردن همیشه یک حسرت در دلمان بر جای گذاشته که حتی با حضور در درس شاگردان ایشان نیز بهبود نیافته و نمی یابد.

     مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی؛ ابرمرد قرن اخیر شیعه است که با عمر پربرکت نزدیک به یک قرن توانست اثری شگرف بر حوزه های علمیه و علوم دینی داشته باشد. او نه فقط فقیه و اصولی؛ نه تنها رجالی و مفسر؛ و نه یک عارف گوشه گیر بود؛ او همه چیز بود و در بین همه بود و خدایی بود. نسل طلبه های ما او را ندیدیم، اما بر سر درس هر استادی که حاضر شدیم، به کرار سخن از ایشان به میان آمده و از او و حکایاتش شنیده ایم. 

     شاگردان ایشان هرگاه سخن از استاد به میان می آید، آه عمیقی از سر حسرت بر می کشند که صد حیف بیشتر قدر محضر او را ندانستند و هزار حیف که شیعه چنین ابرمردی را از دست داد. برخی از شاگردان او را اعلم علما و فقها دوران غیبت بر می شمرند.1 دیگری خاطره شیرین روزهای پایانی سنی بودنش، رسیدن به محضر ایشان است.2 آن یکی همیشه خاطرات مرحوم ایشان ورد زبانش است و یکی دیگر از مراجع بر سر درس خارج اش، وقتی بحث اش بر سر مسئله ای تمام می شود می گوید: ما مقلد آقای خویی هستیم و نظر ایشان را می پذیرد.3 و ...

     عظمت مرحوم آیت الله خویی آنقدر است که امروزه برخی از اساتید مهم و خوب سطوح عالی حوزه علمیه افتخارشان این است که شاگرد شاگردان ایشان هستند. از محضر اساتیدی خوشه چیده اند که زانوی ادب بر درس مرحوم خویی زده اند. عظمت مرحوم آقای خویی در دوران ما و طلبه های نسل ما واقعا عجیب است. آنقدر ایشان جلیل القدرند که حتی برخی از کسانی که برای خود جایگاهی داشتند و در حال و هوای شور شدید انقلابی نخستین روزهای انقلاب، در مناطق ترک نشین ایران به ایشان بی احترامی کرده اند منفورند؛ حتی با گذشت چند دهه، قبر آنان در قم بسیار سوت و کور است. حکایت عظمت و منزلت آیت الله خویی بسیار عجیب است...


_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

[1] بیان آیت الله العظمی سید صادق روحانی درباره آیت الله العظمی خویی

[2] بخشی از خاطرات دکتر تیجانی، مستبصر شیعی

[3] ار بیانات آیت الله العظمی روحانی که خودم در بحث خارجشان از ایشان شنیدم

۱ نظر ۱۴ مهر ۹۲ ، ۰۲:۴۳
سایت انسان معاصر