«عبدالله بن جعفر» بسیار تلاش نمود تا سیدالشهداء علیه السلام را از سفر به کربلا منصرف سازد. حتی نزد «عمرو بن سعید» حاکم مکه رفت و برای حضرت علیه السلام امان نامه گرفت؛ اما سیدالشهداء علیه السلام در دیداری به وی فرمود:
«إنی رأیت رسول الله فی منامی و أمرنی بأمر لابد أن أنتهی إلیه ؛ پیامبر را در عالم رویا دیدم و به من دستوری فرمود که باید آن را انجام دهم».
عبدالله پرسید: آن رویا و دستور چیست؟
حضرت علیه السلام فرمود: «ما حدثت احدا بها و ما انا محدث بها حتی ألقی ربی ؛ به احدی نگفته و نخواهم گفت تا هنگامی که خداوند را ملاقات کنم».1
عبدالله پرسید: آن رویا و دستور چیست؟
حضرت علیه السلام فرمود: «ما حدثت احدا بها و ما انا محدث بها حتی ألقی ربی ؛ به احدی نگفته و نخواهم گفت تا هنگامی که خداوند را ملاقات کنم».1
[1] طبری / ج5 / ص387 - کامل ابن اثیر / ج4 / ص40