- در کتاب "حریصا" می خوانیم:
از کافی شاپ تا دریا پیادهروی کردیم. از حمراء تا روشه را آرام آرام آمدیم. بیست دقیقهای پیاده روی کردیم. از هر دری سخنی گفتیم. به خاطر گرمای سر ظهر و رطوبت بیش از حد هوا، حسابی تشنه شدیم. بالاتفاق وارد یکی از معروفترین فست فود فروشیهای بین المللی شدیم. ساندویچهایمان را با آبمیوه و نوشابه سفارش دادیم و پشت میز، روبه روی هم قرار گرفتیم.
مشغول نوشیدن آبمیوهها بودیم که کارل پرسید: این طور که تو میگویی تثلیث یا همان اعتقاد به پدر، پسر و روح القدس جزو اعتقادات اولیه مسیحی و آیین عیسی نیست. مگر میشود که چنین مطلب مهمی بتواند در دینی نفوذ کند و از مهمترین و بنیادیترین مسائل آنان شود. باور چنین چیزی به نظرت یک مقدار سخت نیست!
با خونسردی تمام، تمام آبمیوهام را نوشیدم و آنگاه گفتم: پدر آریوس را میشناسی؟
-: بله میشناسم. او از پدران اولیه کلیسا بود که مورد غضب کلیسا واقع شد.
-: چیز بیشتری از او میدانی؟
-: نه!
-: من توضیحات مختصری درباره او میدهم؛ خودت هم بعدا تحقیق و مطالعهای درباره او بکن. این طور هم صحت حرفهای مرا بیشتر درک میکنی و هم اطلاعات بیشتری بدست میآوری. همانطور که گفتی پدر آریوس از پدران اولیه کلیسا محسوب میشود. او اهل اسکندریه بود و نظراتش با اکثر بزرگان و کشیشان و پدران کلیسا متفاوت است.
وی بر این نظر بود که عیسی مسیح دارای مقام الوهیت نبوده و در مقامی پایین تر از خداوند قرار دارد. او حضرت عیسی را خلق اول خداوند میدانست و معتقد بود همان فاصلهای که بین خدا و انسان هست، بین خدا و عیسی مسیح نیز هست. این اعتقاد نزدیک به اعتقاد مسلمانان است. به هر صورت در آن زمان و پس از آن او طرفداران زیادی بدست آورد. نظرات او تبدیل به یک گرایش فکری شد که به آن «آریانیسم» میگویند. اعتقادی که بیشترین تمرکزش روی مسئله تثلیث است. برای دفع خطر آریوس و جلوگیری از گسترش نظراتش، شورایی تشکیل شد که به «شورای نیقیه» شهرت یافت. قریب سیصد اسقف به دعوت قسطنطین نخستین قیصر مسیحی، در شهر نیقیه آسیای صغیر در سال ۳۲۵ میلادی در شورا حضور یافتند. این شورا، نخستین شورای کلیسایی جهان بود.
در این شورا قول به الوهیت عیسی با اکثریت قاطع پذیرفته شد و نظر آریوس مردود اعلام گردید. در قطعنامه آن شورا که به نام قانون نیقاوی معروف است، در مورد عیسی چنین میخوانیم:
عیسی مسیح پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات با پدر، … او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده، انسان گردید … لعنت باد بر کسانی که میگویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا این که پیش از آنکه وجود یابد نبود، یا آنکه از نیستی به وجود آمد، و بر کسانی که اقرار میکنند وی از ذات یا جنس دیگری است، و یا آنکه پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است.[1]
آریوس در سال ۳۳۶ میلادی به طرز عجیبی درگذشت؛ به گونهای که ناگهان کبد، طحال و بخشی از روده خود را بالا آورد. بسیاری از پدران کلیسا مرگ او را معجزهای به دلیل اعتقادات الحادی او خواندند. برخی مطالعات محققین، مرگ او را ناشی از مسمومیت وی توسط مخالفینش میدانند.
با این که بر اساس قانون نیقاوی، اعتقاد به تثلیث از اصول راست کیشی مسیحی به شمار میرفت، ولی همواره کسانی بودهاند که از اعتقاد به تثلیث سر باز زدهاند. در سال ۱۶۰۰ میلای مکتبی تحت عنوان «یونیتاریانیزم» ظاهر گردید که پیروان آن، اعتقاد به تثلیث را رد میکردند؛ زیرا معتقد بودند که اعتقاد به تثلیث، معلول تأثیر عقاید ناقص فلاسفه یونان در تدوین اعتقادنامهها بوده است.[2] پیشوای نهضت یونیتاریانیسم، مردی اسپانیایی به نام «میکائیل سروتوس» بود که پس از مطالعه دقیق عهد جدید، به این نتیجه رسید که مسئله تثلیث، که براساس اعتقادنامه نیقیه برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده، از ابداعات کلیسای کاتولیک و کفر محض و باطل است. وی در سال ۱۵۳۱ رسالهای به نام «درباره خطاهای تثلیث» منتشر ساخت. وی سرانجام به جرم کفر و الحاد سوزانده شد. هر چند او از میان رفت، ولی گروههایی مسیحی مخالف تثلیث به وجود آمدند که البته به شدت مورد حمله و تکفیر پروتستانها و کاتولیکها قرار گرفتند. پیروان این اعتقاد، همچنان در عصر حاضر نیز وجود دارند.[3]
[1]. تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران ، و.م.میلر ، ترجمه علی نخستین ، ص۲۴۴ ، انتشارات حیات ابدی.
[2]. راهنمای الهیات پروتستان ، ویلیام هوردرن ، ترجمه طاطهوس میکائیلیان ، ص ۳۴ ، چاپ اول ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
[3]. تاریخ جامع ادیان ، جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، ص 680.
مشغول نوشیدن آبمیوهها بودیم که کارل پرسید: این طور که تو میگویی تثلیث یا همان اعتقاد به پدر، پسر و روح القدس جزو اعتقادات اولیه مسیحی و آیین عیسی نیست. مگر میشود که چنین مطلب مهمی بتواند در دینی نفوذ کند و از مهمترین و بنیادیترین مسائل آنان شود. باور چنین چیزی به نظرت یک مقدار سخت نیست!
با خونسردی تمام، تمام آبمیوهام را نوشیدم و آنگاه گفتم: پدر آریوس را میشناسی؟
-: بله میشناسم. او از پدران اولیه کلیسا بود که مورد غضب کلیسا واقع شد.
-: چیز بیشتری از او میدانی؟
-: نه!
-: من توضیحات مختصری درباره او میدهم؛ خودت هم بعدا تحقیق و مطالعهای درباره او بکن. این طور هم صحت حرفهای مرا بیشتر درک میکنی و هم اطلاعات بیشتری بدست میآوری. همانطور که گفتی پدر آریوس از پدران اولیه کلیسا محسوب میشود. او اهل اسکندریه بود و نظراتش با اکثر بزرگان و کشیشان و پدران کلیسا متفاوت است.
وی بر این نظر بود که عیسی مسیح دارای مقام الوهیت نبوده و در مقامی پایین تر از خداوند قرار دارد. او حضرت عیسی را خلق اول خداوند میدانست و معتقد بود همان فاصلهای که بین خدا و انسان هست، بین خدا و عیسی مسیح نیز هست. این اعتقاد نزدیک به اعتقاد مسلمانان است. به هر صورت در آن زمان و پس از آن او طرفداران زیادی بدست آورد. نظرات او تبدیل به یک گرایش فکری شد که به آن «آریانیسم» میگویند. اعتقادی که بیشترین تمرکزش روی مسئله تثلیث است. برای دفع خطر آریوس و جلوگیری از گسترش نظراتش، شورایی تشکیل شد که به «شورای نیقیه» شهرت یافت. قریب سیصد اسقف به دعوت قسطنطین نخستین قیصر مسیحی، در شهر نیقیه آسیای صغیر در سال ۳۲۵ میلادی در شورا حضور یافتند. این شورا، نخستین شورای کلیسایی جهان بود.
در این شورا قول به الوهیت عیسی با اکثریت قاطع پذیرفته شد و نظر آریوس مردود اعلام گردید. در قطعنامه آن شورا که به نام قانون نیقاوی معروف است، در مورد عیسی چنین میخوانیم:
عیسی مسیح پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات با پدر، … او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده، انسان گردید … لعنت باد بر کسانی که میگویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا این که پیش از آنکه وجود یابد نبود، یا آنکه از نیستی به وجود آمد، و بر کسانی که اقرار میکنند وی از ذات یا جنس دیگری است، و یا آنکه پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است.[1]
آریوس در سال ۳۳۶ میلادی به طرز عجیبی درگذشت؛ به گونهای که ناگهان کبد، طحال و بخشی از روده خود را بالا آورد. بسیاری از پدران کلیسا مرگ او را معجزهای به دلیل اعتقادات الحادی او خواندند. برخی مطالعات محققین، مرگ او را ناشی از مسمومیت وی توسط مخالفینش میدانند.
با این که بر اساس قانون نیقاوی، اعتقاد به تثلیث از اصول راست کیشی مسیحی به شمار میرفت، ولی همواره کسانی بودهاند که از اعتقاد به تثلیث سر باز زدهاند. در سال ۱۶۰۰ میلای مکتبی تحت عنوان «یونیتاریانیزم» ظاهر گردید که پیروان آن، اعتقاد به تثلیث را رد میکردند؛ زیرا معتقد بودند که اعتقاد به تثلیث، معلول تأثیر عقاید ناقص فلاسفه یونان در تدوین اعتقادنامهها بوده است.[2] پیشوای نهضت یونیتاریانیسم، مردی اسپانیایی به نام «میکائیل سروتوس» بود که پس از مطالعه دقیق عهد جدید، به این نتیجه رسید که مسئله تثلیث، که براساس اعتقادنامه نیقیه برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده، از ابداعات کلیسای کاتولیک و کفر محض و باطل است. وی در سال ۱۵۳۱ رسالهای به نام «درباره خطاهای تثلیث» منتشر ساخت. وی سرانجام به جرم کفر و الحاد سوزانده شد. هر چند او از میان رفت، ولی گروههایی مسیحی مخالف تثلیث به وجود آمدند که البته به شدت مورد حمله و تکفیر پروتستانها و کاتولیکها قرار گرفتند. پیروان این اعتقاد، همچنان در عصر حاضر نیز وجود دارند.[3]
[1]. تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران ، و.م.میلر ، ترجمه علی نخستین ، ص۲۴۴ ، انتشارات حیات ابدی.
[2]. راهنمای الهیات پروتستان ، ویلیام هوردرن ، ترجمه طاطهوس میکائیلیان ، ص ۳۴ ، چاپ اول ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
[3]. تاریخ جامع ادیان ، جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت ، ص 680.