صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیخ محمد انطاکی» ثبت شده است

//bayanbox.ir/id/4278656726013433444?view

     در «دُرج عقیق» آمده است:


بخشی از گفته های استاد حسینی قزوینی درباره برخی از مستبصرین و نوه خیانتکار مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی:

    اگر شرح حال شیخ محمد انطاکی – فارغ التحصیل و دکترای دانشگاه الأزهر مصر و قاضی القضات دمشق و از شخصیت‌های طراز دوم کشور سوریه - را بخوانید که وقتی حقیقت برای او روشن شد، چشم بست و پا بر روی هوی و هوس خود گذاشت و از همه چیز گذشت. حتی گفته‌اند که در زندگی خود به جایی رسید که برای نان شبش هم محتاج شد؛ زیرا خانه سازمانی، مقام و منصب، میز تدریس و ... را از او گرفتند. وقتی این خبر به خدمت حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) رسید، ایشان امر فرمودند که یک مقرّری و شهریه ساده برای او به سوریه بفرستند تا با آن زندگی کند. ما، هم‌چنین افرادی را در تاریخ داشتیم.

     هم‌چنین آقای صالح الوردانی – اهل مصر و مدرس دانشگاه با موقعیت ممتاز – بعد از این‌که شیعه شد، او را از تمام مسئولیت‌هایش عزل کردند و تمام امکانات رفاهی را هم از دستش گرفتند. تا الآن هم حدود 20 کتاب در ابطال عقائد اهل سنت نوشته است و هر یک از کتاب‌هایش، زیبنده کتاب سال است. هم اکنون هم در یک موقعیت خیلی سخت و دشواری زندگی می‌کند. متأسفانه با این‌که زیبنده بود نظام مقدس جمهوری اسلامی در این زمینه قدمی را بردارد، قدمی را بر نداشت و این کار، مقداری هم سدّ راه برای خیلی از افرادی است که حقیقت برای آنها روشن است و می‌ترسند که حداقل به عسر و حرج گرفتار نشوند. اگر هم‌چنین موقعیتی برای اهل سنت و وهابیت باشد، آنها با آغوش باز استقبال می‌کنند کما این‌که چندی پیش برای یک شیعی هم‌چنین اتفاقی افتاد و کتابی علیه امام زمان (علیه السلام) نوشت و در عربستان سعودی چاپ کردند و از برادر ایشان شنیده‌ام که یک حقوق ماهیانه‌ای که 20 برابر استاد دانشگاه است به او می‌دهند و یک ساختمان مجللی برای او در عربستان سعودی مهیا کردند و یک ساختمان مجللی در لندن. حتی یکی از رفقا نقل می‌کرد که وقتی برادر او به مکه رفته بود، وقتی تشکیلات او را دید، تقاضای ملاقات کرد و آب دهانش را جمع کرد و یک تُف مفصلی به پیشانی او انداخت که سراسر صورت او را گرفت و گفت:  احمق! مایه ننگ ما شدی.

     بدون هیچ حرف دیگری هم از اتاق خارج شد.

     هم‌چنین آقای سید حسین موسوی - نوه مرحوم سید ابو الحسن اصفهانی (ره) – وقتی از تشیّع برگشت:

پسر نوح با بدان بنشست                      خاندان نبوتش گم گشت

     وهابی‌ها چه تجلیل و احترامی از ایشان کردند! کتابی به نام تصحیح شیعه، علیه شیعه نوشت که حضرت آیت الله العظمی سبحانی فرمودند: صدام در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: اگر جنگ 8 ساله ما با ایران، هیچ فلسفه‌ای نداشت جز این‌که سید حسین موسوی این کتاب را نوشت، برای ما کفایت می‌کند.

     او در زمان شاه، یک عمامه بر سر می‌گذاشت و صورتش را با تیغ می تراشید و علنا به شراب‌ فروشی‌ها و کاباره‌ها و سینماها هم می‌رفت. حتی حضرت آیت الله العظمی سبحانی نقل می‌کند: ایشان در خارج بود. آمد و بر سر آقای هویدا کلاه گذاشت و یک پول هنگفتی از ایشان گرفت و فرار کرد.

     هم‌چنین، ایشان با فاحشه‌ها ارتباطی تنگاتنگ داشت و چندین چک به آنها داده بود و وقتی از ایران رفت، چک‌هایش برگشت خورد و این قضایا در روزنامه‌ها منعکس شد که فلانی با فلان فاحشه ارتباط داشت و به این مبلغ، چک داده بود و چک او هم برگشت خورده است. این شخص، تا این اندازه منفور و مستهجن بود. حتی حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، تعبیری را نسبت به ایشان به کار بردند که من تا به حال هم‌چنین تعبیری را از ایشان حتی نسبت به شمر بن ذی الجوشن نشنیده بودم. همین فرد وقتی از تشیع برگشت، اهل سنت و وهابیت چقدر از او تجلیل و احترام کردند! و چقدر امکانات مالی در اختیار او قرار دادند! حتی وقتی به عربستان سعودی می‌رفت، با ملک فهد و مقامات بالا، ارتباط تنگاتنگی داشت!

     حال، شما ببینید شخصیتی مانند صالح الوردانی را که به حقْْ، در جهان تشیع، شخصیتی مانند ایشان را خیلی کم داریم، چه وضعیتی دارد!

     بحث ما عمدتا بر روی شخصیت‌های علمی اهل سنت است که هنوز آن پرده سیاه تعصب، جلوی چشم‌شان را تیره و تار نکرده است. اگر حقائق برای اینها روشن شود، سریع و بدون تأمل، حق را می‌پذیرند.