صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

//bayanbox.ir/id/6508901795389661141?view

     سخنرانی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه ویژه ایام فاطمیه



زمان :  یکشنبه 25 / 12 / 1392   -   ساعت 16

مکان :  قم  -   امام زاده ابراهیم علیه السلام


۱ نظر ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۴
سایت انسان معاصر


بسم الله الرحمن الرحیم


     تازگی ها دوست عزیزی مرا در گروه واتس آپی که با هدف گفتگوی آزاد بین شیعیان و اهل سنت راه انداخته بود عضو نمود. با توجه به اینکه در هر گروه واتس آپ بیش از پنجاه نفر نمی توانند عضو باشند، در گروه ما چهار نفر شیعه بودیم و چهل و شش نفر از اهل سنت. آنقدر بحث ها خوب پیش می رفت که گروه دوم و سوم و ... هم در مدت کوتاهی آغاز به کار کرد.


     چند نکته قابل ملاحظه در بحث ها وجود داشت. اینکه خود اهل سنت عموما بسیار منطقی به گفتگو می پردازند. برخی از آنها هم گفته بودند که ما اطلاعاتی نداریم و تنها می خواهیم عضو این گروه باشیم تا حرف ها را بشنویم. اما عده ای در لباس اهل سنت (مذاهب گوناگون اما اکثرا ادعا می کنند ما شافعی هستیم) به میدان بحث می آیند و چند کار مهم می خواهند انجام دهند. اولین تلاششان این است که در گروه ها ثابت کنند اصلا چیزی به نام وهابیت وجود ندارد! هرچه برایشان دلیل می آوری که این عده به این دلایل عمده وهابی هستند نمی پذیرند و با فرافکنی های بسیار سعی می کنند بگویند که وهابیت را شیعیان ساخته اند تا به تمام اهل سنت حمله کنند. وقتی می گویی القاعده و داعش و دیگر گروه های تروریستی که دارند در دنیا اسم اسلام را بدنام می کنند، پیرو یک مکتبی هستند که خودشان ادعا می کنند «سلفی» است و اینها همان وهابی ها هستند، باز هم حرف های بی پایه و اساس خود را می گویند.


     تلاش این عده برای اینکه می خواهند به هر ضرب و زوری که شده ثابت کنند چیزی به نام وهابیت وجود ندارد برای این است که می خواهند افکار وهابی خودشان را که در واقع یک اقلیت بسیار کوچکند بر تمام اهل سنت تعمیم دهند. می خواهند ثابت کنند که تمام اهل سنت دنیا یعنی افکار آنها و وقتی وهابی ها می گویند توسل و زیارت و... شرک است، این حرف همه اهل سنت است؛ در حالی که عموم اهل سنت ادعیه دارند و به رسول الله و اولیا در طول زندگی شان توسل پیدا می کنند و زیارت را مستوجب پاداش می دانند و ...


     وهابی ها به خوبی یافته اند که باید خودشان را در پشت دروغی به نام «وهابیت وجود ندارد؛ این را شیعیان ساخته اند!» پنهان کنند. وهابی ها به خوبی فهمیده اند که جایگاهی در دنیای اسلام ندارند، اما برای ترویج افکارشان باید لباس مظلوم نمایی بر تن کنند. وهابی ها می دانند که اگر به نام خودشان به تبلیغ بپردازند هیچ اثری نخواهد داشت، برای همین خودشان را به جای اهل سنت جا می زنند.


     اینها در بحث توان علمی مناسبی ندارند و نمی توانند حرفشان را با قرآن و سنت ثابت کنند؛ اما فن مغالطه را خوب بلدند و حرف های بسیار ضعیفی را که در کتاب های دست چندم شیعه نوشته شده و خود شیعیان هم آنها را قبول ندارند، به اسم عقاید شیعه به سایر مسلمانان نشان می دهند و گمان می کنند با این ترفند می توانند مقابل منطق قوی شیعه ایستادگی کنند. یکی دیگر از کارهایشان دروغ گفتن های بسیار زیاد و منسجم با هم در طول بحث است. دروغ گویی یکی از فنون اصلی اینان است و ابایی ندارند حتی اگر کسی فتوای ضد اسلامی مفتی های وهابی ریاض نشین را نقل کند، او را متهم به افترا به مفتی کنند و مفتی را از فتوایی که خود داده نجات می دهند. حالا بیا هزار بار آدرس سایت و کتاب مفتی را بده که خود این آقای وهابی چنین فتوای ضد اسلامی ای داده؛ انگار مرغ یک پا دارد و باز می گویند تو داری به مفتی ما دروغ می بندی!


     اگر در طول بحث احساس کنند توان پاسخگویی را ندارند و طرف مقابل قوی تر از آنان است؛ فن سیاه نمایی و غوغاسالاری را آغاز می کنند. این فن در کنار دو فن دروغ و مغالطه که به خوبی آن را آموخته اند، بزرگترین حربه آنان است. مثلا دیروز چند ساعت با کسی بحث کردم که خود را اهل سنت قلمداد می کرد و اصرار داشت اصلا چیزی به نام وهابیت وجود ندارد! کمی بعد فهمیدم وی خانمی است که در قطر ساکن است و خودش به تنهایی سی و چند گروه واتس آپ را مدیریت می کند و از قطر می خواهد افکار وهابی اش را به اهل سنت ایران تزریق کند. آن هم نه علما اهل سنت؛ چرا که اهل مطالعه و اهل علم شان بارها به خود من گفته اند ما هم با وهابی ها مثل شما مخالفیم. اینها سعی می کنند در توده مردم اهل سنت نفوذ کنند و از ناآگاهی آنان از مذهبشان استفاده کنند و میلشان بدهند به سمت وهابیت. خلاصه اینکه او هر سوالی پرسید و شبهه ای مطرح کرد؛ به صورت مستدل پاسخش را دادم. آن وقت شروع کردم به مطرح کردن سوالاتم و اشکالات بسیار زیاد وهابیت. دیگر به خوبی فهمیده بود توان پاسخ گویی ندارد و شروع کرد به دروغ گویی. می گفت شما شیعیان صیغه زن شوهر دار را جایز می دانید! در حرم امام رضا صیغه خانه ساخته اید! و...


     آنقدر دروغ های شاخـدار گفت که خدا می داند. او جوابی برای دفاع از خود نداشت و به طور منسجم به شیعه تهمت زد؛ چرا که اگر این کار را نمی کرد، سایر اعضای گروه، بطلانش را به روشنی می فهمیدند. دست آخر هم شروع کرد به حرف های احساسی گفتن که اگر ما این هستیم خدا ما را در آتش بسوزاند و اگر شما...


     این حرفها چه جایگاهی در بحث علمی دارد؟! شما اگر نتوانی حقانیت ات را ثابت کنی، با این تهمت هایی که می زنی قطع بدان که آتش روزی ات خواهد شد؛ چرا در وسط بحث حرفهای انحرافی می زنید. چرا... چرا... چرا...

     تا به خودم جنبیدم دیدم پشت سر هم دارد برایم پیام های ناسزا و بی ادبی و هتاکی می آید. آنها اسم مرا در تمام گروه های اهل سنت پخش کرده بودند به نام کسی که به مقدسات و مومنات توهین می کند؛ برای همین چنین وضعی بود. پیامی بلند بالا در گروه ها پخش شده بود که در قسمت پایانی اش نوشته بود: «دوستان عزیز اهل سنت؛ خواهشا یک درسی به این شخص بی ادب بدن تا دیگه هوس تهمت زدن به اهل سنت رو نکنه»!!!


     آری ؛ این است منطق وهابیت! با دروغ و افتراء و تهمت و ... نمی گذارند حق به گوش مردم برسد.


علی صفدری

18 ربیع الثانی 1435 – قم المقدسة

۱ نظر ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۱
سایت انسان معاصر

     قابل توجه موبدان و بزرگانی از زرتشتیان که همواره سعی دارند سنت زجر آور و دردناک دخمه گذاری که توسط زرتشتیان صورت می گرفته را رد کرده و شایعه بنامند. جناب پروفسور آسموسن در کتاب دیانت زرتشتی می نویسد:


     دخمه یا برج خاموشی ؛ بر فراز این برج در مدت 7 تا 8 دقیقه نابودی کامل جسد صورت می پذیرد. هنگامی که جسد طی مراسم خاصی در بالای برج گذارده شد، بلافاصله ده ها لاشخور بدان حمله ور شده و در چند دقیقه جز مقداری استخوان چیزی از آن باقی نمی گذارند. پارسیانی که خود شاهد این مراسم بوده اند می گویند که پس از پرواز لاشخورها یکی از آنها در محل باقی مانده و استخوان ها را با منقار خود در سوراخی که در بالای برج قرار دارد و به طرف اسید منتهی می شود می اندازد. در آن محلول آخرین مرحله نابودی کامل جسد بدون آنکه خاک و آب و آتش آلوده شده باشد انجام می پذیرد.

//bayanbox.ir/id/7825155128277066955?view

« مقاله دیواری همین مطلب »




     آن سال که به حج تمتع مشرف شدیم؛ همسفر بودیم با ایشان؛ و چه سفری بود. آن روزها نوجوانی بودم پر نشاط و حالات عابدانه مردان راهجو را به خوبی نمی شناختم. به فراخور حالات نوجوانی و رفتارهای ناپخته؛ گاه گاهی با گوشزدهای حکیمانه پدرم، آداب موانست را فرا می گرفتم. هر چه بود آن سال ما بودیم و حضور این مرد وارسته و حج تمتع؛ که ماندگارترین خاطره آن سفر که هنوز نقشش بر ذهنم پررنگ است، سخنرانی ایشان در خیمه های منی بود. هنگام سخنرانی ایشان؛ آن لحن و آن سبک گفتار و آن بیانات خاص، سخنرانی های مرحوم امام را برای حاضران تداعی می کرد. این سفر آغار آشنایی ما با ایشان بود.

//bayanbox.ir/id/4501952774152556849?view

     چند سالی گذشت و ما آمدیم قم و طلبه شدیم. تازه ملبس شده بودم که صبح جمعه ای به روضه هفتگی ایشان رفتیم. مرا با لباس روحانی به جا نیاوردند؛ اما بر حسب آنچه که رسمشان بود که اهل علمی که به روضه شان می رفتند را اصرار می کردند ولو برای دقایقی هم شده منبر بروند، من نیز مکلف شدم تا دقایقی را در جمع خوبان و ارادتمندان به ایشان صحبت کنم. بعد از مراسم و بر سر سفره صبحانه خودم را معرفی کردم. لبخند شیرینی بر لبانشان نقش بست و حال پدر را از من پرسیدند و از احوالات خودم جویا شدند. از اینکه طلبه شده ام و قبای روحانیت بر تن کرده ام ابراز خرسندی کردند و فرمودند: آشیخ علی آقا؛ شما هزار ماشاءالله منبری هستی، خوب منبر می روی؛ آیا کتاب هم می نویسی؟ عرض کردم: حاج آقا، نوشته ها و سیاهه هایی دارم، اما هنوز چیزی که چاپ و منتشر شده باشد خیر. آن روزها مشغول جمع آوری و نوشتن مطالبی پیرامون «نَفـس» بودم که هیچگاه کامل نشد و هنوز دست نوشته هایش باقی است. خیلی تشویقم کردند که بنویس و اصرار داشتند که طلبه حتما باید دست به قلم هم باشد.

     خودشان هم دست به نگارششان خوب بود و کتاب های منتشر شده ای داشتند و من از بعض از علمایی که در زمان نجف ایشان را می شناختند شنیده بودم که آن روزها مشغول تالیف موسوعه ای درباره رجال و علما مازندران بوده اند و یک بار هم از خودشان حکایت آن تالیف را پرسیدم که از ناتمام ماندن آن ابراز تاسف کردند. هر چه بود در ایام جوانی با مرحوم آقابزرگ طهرانی موانست داشتند و شاید این موسوعه نگاری پیرامون شخصیت ها از اثرات همان مجالست با آقابزرگ باشد. ایشان دوران جوانی را با آقابزرگ به سر برده بودند و اکنون در پایان عمر در طهران؛ و آنقدر این موانست با آقابزرگ طهرانی برایشان خوشایند بود که اجازات ایشان را در ابتدای برخی کتب منتشره شان قرار داده بودند.

     یک بار با دوستانی که قصد ساختن مستندی درباره حضرت زهرا سلام الله علیها را داشتند، خدمتشان رسیدیم و قرار شد هفته آینده با گروه فیلم برداری خدمتشان برسیم و ایشان پیرامون جنایاتی که در حق حضرت زهرا سلام الله علیها رخ داد صحبت نمایند. ایشان با بزرگواری پذیرفتند و با روی گشاده استقبال کردند و بعد از ضبط و فیلمبرداری فرمودند که یک نسخه از این را برای من بیاورید. بعد از آن روز بارها در جلسات روضه هفتگی صبح جمعه شان افتخار حضور داشتیم و هیچگاه نشد که این فیلم را تقدیمشان کنیم.

     آخرین باری که زیارتشان کردیم چند ماه پیش در یک مهمانی بود. مثل همیشه لبخندی ملیح بر چهره شان و در احوالات خودشان بودند. هیچگاه گمان نمی کردیم که این آخرین دیدارمان با ایشان است، وگرنه هزار بار بیشتر قدر مجالست آن شب را می دانستیم. خبر داشتیم که چند ماهی را گرفتار بیماری و بیمارستانند و دست آخر در روز ولادت رسول خدا صل الله علیه و آله و حضرت صادق علیه السلام، در سن هشتاد و چهار سالگی چشم از جهان فرو بستند. رحمة الله علیه.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



۲ نظر ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۴۶
سایت انسان معاصر

 


رفتار شناسی پولس و پاپ فرانسیس
نوشته : علی صفدری

 

     اگر تا پیش از این درباره تحریفاتی که «پولس» در مسیحیت انجام داد سخنی گفته می شد و عده ای موضع می گرفتند که این حرف ها کدام است و «پولس» از طرف خدا مامور به تبلیغ مسیحیت و ارشاد مردم بوده است؛ با وضعیت امروز واتیکان و گفته های «پاپ فرانسیس» دیگر نمی توان به همین سادگی این مسئله را انکار کرد. شنیده ایم و خوانده ایم که پولس برای جذب غیر یهودیان، اعمال و آداب مسیحیت را آسان گرداند؛ زیرا برای غیر یهودیان عمل به دستورات پیچیده دین یهود بسیار سخت بود؛ از همین رو پولس در دین مقدس و الهی حضرت عیسی دست برد و شریعت را از مسیحیت حذف نمود و تنها ایمان را برای رستگاری کافی دانست. دومین تحریف او این بود که مسیحیت را از نظر اعتقادی چنان تغییر داد تا پذیرش آن برای مشرکان امپراطوری روم آسان گردد.1

۰ نظر ۲۳ دی ۹۲ ، ۲۲:۰۰
سایت انسان معاصر