صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari
     چند وقتی بود که می خواستیم یک ساعت دیواری بخریم. بالاخره بعد از چند وقت موفق شدم که وارد یک مغازه ساعت فروشی در یکی از خیابان های اصلی طهران شوم. از لطف خدا فروشنده آدم متدین و معتقدی در آمد. خیلی آدم خوبی بود. از سادات حسینی که پای منبرها بزرگ شده. بعد از چند دقیقه ای که با هم حرف زدیم سر سخن باز شد و به قول معروف حرفمان گل انداخت. ازش پرسیدم با این وضعیت بد جامعه سختت نیست در این خیابان پر رفت و آمد مغازه داری؟ جوابم را با یک داستان داد. واقعا زیبا جواب داد. الآن بعد از چند روز هنوز من به جواب او فکر می کنم.

     ساعت فروش معتقد گفت: دو برادر بودند. یکی در شهر طلا فروشی داشت و دیگری در کوه عزلت گزیده بود و عبادت می کرد. یک روز برادر عابد از کوه برای برادرش پیغام می فرستد که تو خسته نشدی که اینقدر در شهر بودی و به آلودگی ها آلوده شدی؟ برادر طلا فروش جواب می فرستد: من در شهر دینم را حفظ کرده ام. تو یک روز پیش من بیا و خودت ببین. برادر عابد می پذیرد و از کوه به شهر و طلا فروشی برادر می آید. داخل مغازه برادر که شد دید که ظرف آبی بر سر در مغازه بسته است. علت را جویا می شود. برادر طلا فروش می گوید : این دین من است. من سالها زحمت کشیده ام که این نریزد. برادر عابد می گوید: عجب!. ساعتی می گذرد. برادر طلا فروش به دیگری می گوید من کاری دارم، قدری تو اینجا بایست، من می روم و می آیم. عابد می پذیرد و طلا فروش می رود. در این فرصت که عابد تنها بود خانمی به مغازه می آید و گل سینه ای انتخاب می کند. جلوی آینه مغازه می رود که آنرا امتحان کند و بر روی سینه اش ببیند. او روبه روی آینه مشغول گل سینه بود و یقه اش را کنار میزند که جلوه آنرا بر سینه اش ببیند که نگاه برادر عابد به سینه آن زن می افتد و در دلش لذتی می دود. این نگاه همان و ریختن آب بالای سر در مغازه همان. برادر طلا فروش که می آید نگاهش به ظرف آب می افتد و می گوید : برادر چه کردی. او هم ماجرا را تعریف می کند. برادر طلا فروش می گوید : این دین من بود که یک عمر آنرا حفظ کردم، تو یک ساعت اینجا بودی آنرا ریختی؟!

جناب ساعت فروش متدین بعد از نقل این حکایت گفت: که اگر در اینجا و این محل پر رفت و آمد بودی و دینت را حفظ کردی آنوقت مردی. یک روزی من داخل مغازه بودم که خانمی به شدت بد حجاب داخل مغازه ام شد. آنقدر وضعش بد بود که تمام این خیابان به او نگاه می کردند. همینکه داخل مغازه شد من سرم را پایین انداختم و گفتم : خانم محترم خواهش می کنم از مغازه من بروید بیرون ؛ خواهش می کنم!!!.
۲ نظر ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۰
سایت انسان معاصر

//bayanbox.ir/id/3718701340854285721?view

     هنگامی که حضرت رضا علیه السلام از مدینه به سمت طوس می آمدند، در راه از شهر قم نیز عبور فرمودند. قم در آن زمان یکی از شهرهای مهم شیعه نشین بوده و محدثین بزرگی در آن سکونت داشته اند. اهالی قم از محبین اهل بیت علیهم السلام بودند و هنگام ورود حضرت به قم جمعیت به استقبال می آیند و هر کدام تقاضا می کنند تا حضرت قدم به خانه آنها بگذارد. حضرت اشاره می فرمایند که ناقه ای که بر آن سوار هستند مامور است تا فرود آید و ناقه هم در جایی فرود می آید که ظاهرا متعلق به جناب زکریا بن آدم بوده است. می گویند که حضرت در مدت اقامتشان در قم در آنجا ساکن بودند و پس از آنکه تشریف بردند، عاشقان و دلباختگان آنجا را به مسجد و مدرسه تبدیل کردند.

     مدرسه رضویه قم همانجایی است که می گویند روزگاری حضرت رضا علیه السلام در آن ساکن شدند. مرحوم شریف رازی در گنجینه دانشمندان می نویسد: «پس از تشریف بردن حضرت این مکان را مسجد و مدرسه ساختند و معروف شد به رضویه و مأموریه و از مویدات آن حدود هم معروف است به محله شاه خراسان و از کتاب (فرحة الغری) سید بن طاووس هم استفاده می شود که حضرت از قم عبور فرموده و مرحوم حاج سید حسن صابونی در اوائل دولت ناصرالدین شاه آن را تعمیر و آب انباری مقابل آن بنیاد نهاد و در عصر مرحوم آیت الله بروجردی مدت ها بود به صورت مخروبه در آمده و چندان قابل سکونت نبود تا اینکه در سال 1376 قمری از طرف مرحوم آیت الله بروجردی تعمیر و مرمت شد و اینک مورد استفاده طلاب حوزه علمیه است».*

     در وسط حیاط این مدرسه چاهی است که هنوز برخی برای تبرک قدری از آب آنرا می برند. این همان چاهی است که می گویند حضرت رضا علیه السلام از آن آب برداشت کردند. این مدرسه بسیار بزرگ‌تر از حال حاضر بوده که با ایجاد خیابان در این محل، قسمت عظیمى از آن تبدیل به خیابان شده است.

     در دوران ما، مدرسه رضویه از مدارس علمیه ای است که رونق خاصی دارد و بسیاری از بزرگان در این مدرسه دورانی را به تحصیل علوم دینی پرداخته اند. علامه عسگری ره یکی از نامورانی است که در زمان مرحوم  آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم  حائری قدم به این مدرسه گذاشت؛ در زمانی که مرحوم آیت الله شیخ مهدی پایین شهری مدیریت مدرسه را به عهده داشت. یکی دیگر از بزرگانی که در این مدرسه تحصیل نمود، مرحوم آیت الله شیخ محمد دشتی بود که ترجمه نهج البلاغه ایشان یکی از بهترین ترجمه هاست. در کنار علمای بزرگ و فضلای دانشمندی که در این مدرسه در طول قرن ها مشغول فراگیری ادبیات عرب و فقه و اصول و ... بوده اند، باید از 186 شهیدی نام برد که در دوران جنگ میان ایران و عراق، راهی جبهه های نبرد شدند و در راه دفاع از کیان اسلام به شهادت رسیدند. مرحوم آقا سید احمد سجادی قمی در وصف این بنای نورانی و بنای اولیه و مجددش این چند بیت را به نظم در آورده است:

این مکان کز شان و رفعت رتبه اش بالاستی          مرکز علم و کمال و خانه تقواستی

شد محل فضل و دانش بهر ارباب کمال          زان بر مردان دانش بهترین ماواستی

در شرافت این مکان را بس همین معنی که آن          جای اجلال نزول زاده ی موسی استی

شبل پاک موسی جعفر امام هشتمین          ضامن عصیان رضا کو شافع فرداستی

گشت تاسیس این بنا از مقدم پاکش به قم          زین سبب هم نسبتش بر آن شه والاستی

کرد این بنیان مرمت آیت عظمای حق          آنکه اندر عصر خود از هر جهت یکتاستی

آیت الله بروجردی همان مرد بزرگ          کز علو همتش صدها اثر برجاستی

گفت (سجادی) هزار و سیصد و هفتاد و شش          بعد هجرت ایم مرمت ز آیت کبراستی **

_ _ _ _ _ _ _ __ _ _ _ _ _ _ _

* گنجینه دانشمندان / محمد شریف رازی / ج1 / ص49

** همان   //  مفاخر اسلام / علی دوانی / ج12 / ص434


//bayanbox.ir/id/2457371323491618141?view




۱ نظر ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۱:۳۱
     سوال : درباره قبرستان باب الصغیر توضیح دهید؟


سلام / یکی از قبرستانهای مهم و تاریخی دمشق، قبرستان باب الصغیر است که بیرون دروازه باب الصغیر واقع شده است. طبق نقل های موجود قبر بسیاری از امامزادگان، اصحاب پیامبر، سرهای شهدای کربلا، علما ، مورخان ، محدّثان و بزرگانی دیگر در این قبرستان است که به برخی از آنها اشاره می کنم:
     از میان همسران پیامبر خدا دو تن از ایشان را می گویند که در این قبرستان مدفونند. یکی ام سلمه که در سال 62هجری آخرین همسر رسول خدا بود که دارفانی را وداع گفت و دیگری ام حبیبه دختر ابوسفیان که سخت با پدرش مخالفت داشت. در این قبرستان برای این دوبانوی بزرگوار مقامی وجود دارد، اما بیشتر مورخان بر این باورند که در قبرستان بقیع در مدینه مدفونند.
     از میان فرزندان اهل بیت علیهم السلام، عبدالله فرزند امام صادق علیه السلام، ابومحمد عبدالله باهر فرزند امام سجاد علیه السلام، ام کلثوم دختر امیرالمومنین علیه السلام، سکینه دختر امام حسین علیه السلام، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام مشهور به فاطمه صغری، حمیده دختر مسلم بن عقیل، میمونه دختر امام حسن علیه السلام در این قبرستان قبری دارند. در میان قبرهایی که منسوب به این بزرگان است برخی از قوت و برخی از ضعف برخوردارند؛ مانند قبری که منسوب به فاطمه صغری دختر امام حسین علیه السلام است که در بعضی نقل ها داریم که این قبر متعلق به یکی از نوادگان امام حسین علیه السلام است و بر دیواره این بقعه به خط کوفی نوشته شده: «هذا قبر فاطمة بنت احمد بن الحسین الشهید».
     قبر بانوی بزرگوار اسماء بنت عمیس، همسر امیرالمومنین علیه السلام و مادر محمدبن ابوبکر نیز در این قبرستان است. رسول خدا صل الله علیه و آله درباره وی فرمودند: اسما از زنان بهشتی است.
     برخی از سرهای مطهر شهدای کربلا را نیز می گویند در این قبرستان مدفون است؛ همانند سر حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام و جناب حبیب بن مظاهر. البته که بر بارگاهی که جدیدا بر روی این مقام ساخته اند نام شانزده شهیدی که ممکن است سرشان در اینجا مدفون باشد را حکاکی کرده اند. ناگفته پیداست که طبق عقیده ما سرهای مطهر شهدای کربلا بعد از واقعه اسارت و آورده شدنشان به شهر شام، دوباره به کربلا بازگردانده شد و به پیکرهایشان ملحق گردید و اینجا تنها مقامی است که ممکن است مدتی در آن بوده باشند.
     در این قبرستان قبری نیز منسوب به جناب عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب سلام الله علیها نیز وجود دارد که بر مبنای نقل های تاریخی نمی تواند صحت داشته باشد؛ زیرا که این جناب در سال 80هجری در «عام الجُحاف» در مدینه وفات یافت و در کنار قبر عقیل در بقیع به خاک سپرده شد. در شهر حمص سوریه نیز در مسجدی به نام «جامع طیّار» قبری را به عبدالله و برادرش عبیدالله منسوب می کنند که صحت ندارد.
     بلال حبشی، موذن رسول خدا در سال 17 یا 20 هجری در سن 62سالگی در دمشق درگذشت و در قبرستان باب الصغیر به خاک سپرده شد. عبدالله بن مکتوم نیز که از موذنین صدر اسلام بوده در این قبرستان مقبره ای دارد اما به احتمال دقیق تر قبرش در بقیع در مدینه است. بانوی بزرگوار «فضّه» خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مزاری در این قبرستان دارد.
     در پایان لازم است یادآوری کنم که زیارت این قبرستان و تمام مقابری که در آن موجود است امری پسندیده محسوب شده و تکریم بزرگان است. انشاء الله روزی همه ی ما شود که قدم به باب الصغیر بگذاریم و آنجا را زیارت کنیم.

۱ نظر ۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۰:۴۱
سایت انسان معاصر

//bayanbox.ir/id/3696138730881944274?view

     انجیل کتابی است از مجموعه نوشته های کسانی که به نوعی می خواستند حضرت عیسی و دینش را معرفی نمایند. البته حقیقت انجیل غیر از این است و آن هم کتابی است پر ارج و قرب که خداوند آنرا توسط حضرت عیسی فرو فرستاد تا راهنمای بشریت باشد. کتاب مقدسی که حضرت عیسی برای هدایت گری آورد؛ به یغما رفت و سرنوشتش در طول تاریخ گنگ و نامعلوم شد؛ اما اکنون کتابی در میان ماست که آن را انجیل می خوانند. بحث بر سر همین انجیل است. تعداد کسانی که به نوعی زندگانی و خاطراتی از حضرت عیسی را گردآوری کردند، در دو قرن اول میلادی کم نبود، برای همین بزرگان مسیحی شورایی تشکیل دادند و از میان تمام کتاب ها و نوشته جاتی که تا آن زمان وجود داشت، چهار رساله را انتخاب کردند و نام «عهد جدید» را بر آن گذاشتند و این شد انجیل.*

     در طول تاریخ و به خصوص در این دو قرن اخیر اختلافات زیادی در بین مسیحیت بروز کرد و گروه ها و مذهب های گوناگونی تولد یافت که برخی از آن ها برای خود کتاب مقدسی هم نگاشتند و برخی نام انجیل را برای آن قرار دادند.


     پس از آنکه کتاب حریصا را نوشتم و منابع زیادی را برای نوشتن آن کتاب مطالعه کرده بودم؛ ایده ای به ذهنم رسید که در حیطه مسیحیت می شد کار کرد و با برخی از دوستان و فضلا که مشورت می کردم بسیار برایشان نو و جدید بود و کار را کاری جالب بر می شمردند. سالی که گذشت، در میان کارها و مطالعاتم، عمده وقتم را صرف تحقیقاتی کردم که می خواستم نامش را «انجیل اسلامی» یا «انجیل نوین» بگذارم. عقیده ما مسلمانان درباره انجیل این است که کتابی الهی بود که پس از حضرت عیسی نابود به تحریف رفت. اکنون که کتاب حضرت عیسی در میان ما نیست؛ اما ما در قرآن مان آیاتی درباره ایشان و مادرشان حضرت مریم داریم و در کنار این روایاتی داریم که به نوعی نقل سخن یا حکایتی از حضرت عیسی است. باز در میان متون دینی مان احادیثی قدسی داریم که مخاطبش حضرت عیسی است. همه ی اینها در کنار هم می توانست گوشه هایی از زندگی و سخنان حضرت عیسی را به تصویر بکشد و با همان سبک و سیاقی که اناجیل اربعه (چهارگانه) از عیسی سخن می گوید پی ریزی شود؛ اما با مبانی اسلامی ما سازگار باشد. در واقع این طرح روشنگر چهره حضرت عیسی از منظر اسلام بود.

     مطالعات زیادی برای این طرح انجام دادم و فیش برداری نسبتا گسترده ای صورت گرفت. قصدم این بود که کار در سه فصل رونمایی شود: زندگانی مسیح (حیاة المسیح) ، مواعظ مسیح و حکایات مسیح. وقتی فیش های تهیه شده را به مرحله اجرا در آوردم، بخش عمده کار که به زبان عربی بود و باید فارسی اش هم تهیه می شد، آن بخشی هم که فارسی بود را به عربی بازنویسی کردم تا برای اولین چاپ کتابی دوزبانه باشد (فارسی - عربی).

     تقریبا دو سوم کار تمام بود که به حضور یکی از مراجع تقلیدی که بسیار به ایشان ارادت دارم رسیدم. ایشان از مطالعاتم در زمینه مسیحیت آگاه بود و فرمود که الآن مشغول چه هستید؟ من هم به صورت نیمه مفصل کارهایم در زمینه انجیل اسلامی را گزارش دادم. بعد از صحبت های من ایشان مطالبی فرمود که  بوی نهی از این کار را می داد. سخنان ایشان بسیار دقیق بود و با ژرف بینی که داشتند گوشه هایی از مسئله را گوشزد کردند که شاید از دید من و کسانی که مشوق این کار بودند خارج بود. به هر حال کاری که رو به انتها بود را واگذارده ام تا فرصتی دیگر که اگر زمانش شد و توقیق رفیق بود، تکمیلش کنم و به زیور طبع آراسته شود. این شرح ما وقع را برای دوستانی گفتم که در دیدارها می پرسند سرانجام انجیلتان به کجا کشید!

و من الله توفیق

علی صفدری

27شعبان1434 - 15تیر1392

قم المقدسة

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

* در این باره به صورت مفصل در کتاب «حریصا» سخن گفته ایم.


     سوال : آیا بین اناجیل همنوا و یوحنا تفاوتهایی وجود دارد؟ چنانچه تفاوتی هست در چه مواردی می باشد؟


سلام / آری اناجیل همنوا (سه گانه) با انجیل یوحنا در مواری متفاوت است؛ مثلا در اناجیل همنوا سخنی از الوهیت حضرت عیسی(ع) به میان نیامده است و واژه "پدر" که در سخنان منقول از حضرت عیسی(ع) آمده است واژه ای مجازی و حاکی از محبت خدا نسبت به بندگان است. به همین خاطر فقط درباره رابطه حضرت عیسی(ع) با خدا به کار برده نشده است بلکه دیگران هم می توانستند با این تعبیر خدا را یاد کنند.
در انجیل یوحنا، حضرت عیسی موجودی ازلی و هم شأن با خدا دانسته شده که جسمانیت پیدا کرده و بر زمین آمده است.


علی صفدری - قم المقدسه
۰ نظر ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۰:۵۹
سایت انسان معاصر