جواب سوال سوم: سوال پرسیدی شما قائلید خدای متعال انبیا را از ارتکاب گناهان مصون و معصوم داشته و آنها به همه وظایف خود عمل کرده و هیچ وظیفه ای را ترک نمیکنند، در این صورت استحقاق پاداشی برای انجام وظایف و اجتناب از گناهان نخواهند داشت؛ زیرا اگر خدای متعال هر شخص دیگری را هم معصوم قرار میداد، مانند ایشان بود.
ما گمان میکنیم که معصوم بودن یعنی مجبور بودن بر ترک گناه. واقعیت مطلب چنین نیست. معصوم بودن به معنای مجبوربودن بر انجام وظایف و ترک گناهان نیست و خدا را عاصم و حافظ دانستن برای معصومین به معنای نفی استناد کارهای اختیاری به خود ایشان نمیباشد؛ زیرا هر چند همه پدیدها در نهایت مستند به اراده تکوینی الهی است، استناد کار به او وجه مضاعفی خواهد داشت؛ ولی اراده الهی در طول اراده انسان است، نه در عرض آن و نه به عنوان جانشینی برای اراده وی.
امّا عنایت خاصّ الهی نسبت به معصومین مانند دیگر اسباب، شرایط و امکانات ویژهای که برای افراد خاصّی فراهم میشود، مسئولیت ایشان را سنگینتر میکند و همچنانکه پاداش کارشان افزایش مییابد، کیفر مخالفت را نیز افزایش میدهد و بدین ترتیب، تعادل بین پاداش و کیفر برقرار میگردد، هر چند شخص معصوم با حُسن اختیار خودش استحقاق کیفری پیدا نخواهد کرد. نظیر این تعادل را در مورد همه کسانی که از نعمت ویژهای برخوردار هستند میتوان ملاحظه کرد؛ چنانکه علما و وابستگان به خاندان پیامبر دارای مسئولیت حسّاستر و سنگینتری هستند. مگر در سوره احزاب خطاب به زنان پیامبر نیامده است که:ای زنان پیامبر، شما مانند دیگر زنان نیستید. مقصود آیات این سوره این است که زنان پیامبر بواسطه اینکه همسر رهبر امت هستند بیش از سایر زنان است. همانگونه که پاداش اعمال نیکشان بیشتر است، کیفر گناهانشان (به فرض ارتکاب) افزونتر میباشد. در روایات اسلامی آمده است که خداوند قبل از آنکه یک گناه عالم و دانشمندی را بیامرزد، هفتاد گناه از جاهل را میبخشد. «یُغْفَرُ لِلجاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْبًا قَبْلَ اَنْ یُغْفَرَ لِلْعالِمِ ذَنْبٌ واحِدٌ». به همین جهت هر کس مقام معنوی بالاتری داشته باشد، خطر سقوطش بیشتر و هراسش از لغزش زیادتر است.[1]
باید دانست که معصومین در واقع حقیقت گناه را میدانند و از این روست که مرتکب نمیشوند. مانند خلبانی که میداند سقوط هواپیما یعنی مرگ؛ برای همین هیچگاه کاری نمیکند که هواپیما سقوط کند و یا رانندهای که میداند اگر فرمان خودرو را به سمت پرتگاه بچرخاند سقوط میکند و خواهد مرد. برای همین هیچگاه انسان سالم چنین کاری نمیکند. آدمی که به عواقب کاری یقین داشته باشد هرگز آن کار را انجام نمیدهد. همه انسانها میدانند که سیگار ضررهای بسیاری دارد، اما برخی با وجود علم داشتن به ضررهای سیگار، باز سیگار میکشند. این به این معنا نیست که آنها ضررهای سیگار را نمیدانند، آنها به علمی که دارند یقین ندارند. اکثر انسانها ضررهای گناهان را میدانند اما با این وجود مرتکب میشوند. مانند کسانی که میدانند مشروبات الکلی ضررهای بسیاری دارد و از نظر ادیان الهی گناه محسوب میشود و باز مرتکب میشوند. این مشکل از ضعف ایمان و یقین دارد که معصومین دچارش نیستند. آنها مومنترین افراداند و به آنچه که علم دارند عمل مینمایند.
[1]. برداشتی از درس بیست و ششم کتاب «آموزش عقاید» استاد مصباح یزدی.