صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های پراکنده» ثبت شده است

     دیروز بعد از چند هفته دوباره رفتم کتابخانه مرحوم محقق ره.

     با دوستان بحث ها و گفته هایی رد و بدل شد. یکی از مطالب این بود که فلانی (...) در طی یک دوره شش ماهه توانسته خودش را به مرحله مطلوبی از یادگیری زبان اسپانیایی برساند. البته روزی پنج-شش ساعت کار می کرده است. برایم جالب شد؛ از دوست مشترک خواستم یک قرار دیداری بگذارد که چند و چون کار را از او جویا شویم.

     دیروز و دیشب مشغول سرچ کلاس های آموزشی زبان اسپانیایی بودم و مورد مناسبی نیافتم. کلاسها عمدتا در طهران برگزار مشوند.

     تا یار چه خواهد...

     در ادامه با جناب سید محمد فرزند مرحوم آقای محقق هم بر سر ذبیح الله منصوری سخن گفتیم. ایشان تعبیر کرد که ذبیح الله منصوری خیلی هنرمند بوده که توانسته ترجمه هایی که اصلی ندارد را ارائه دهد. ماجرایی هم از هانری کربن گفتند. گفتند: که هانری کربن آمده بود ایران و نزدش از کتاب ملاصدرایش تعریف کردند. هانری کربن تعجب کرده بود و پرسیده بود کتاب ملاصدرا! کجا و کی؟ گفتند بعله ترجمه آقای ذبیح الله منصوری خودمان است. هانری کربن می گوید با ایشان قرار دیدار بگذارید. می روند دفتر ذبیح الله منصوری و می گویند هانری کربن می خواهد با شما ملاقات کند! می گوید: مگر هانری کربن زنده است! می گویند بعله. می گوید بروید بگویید ذبیح الله منصوری مُرد.

     این هم نتیجه ترجمه های من در آوردی!

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۳ ، ۰۸:۵۷
سایت انسان معاصر


     روزهای سختی در عراق طلوع کرده است. روزهایی که هر ساعت خبری از پیشروی و جنایات دشمن می شنویم. جنایاتی که محصول کینه ها و نفرت های امویِ کاخ نشین های شبه جزیره است. هر جا که می رویم سخن از «داعش» است و هولوکاستی که در عراق دارد رقم می خود. در گروه های اجتماعی فضای مجازی هر کسی به فراخور حالش چیزی می نویسد و پیش بینی بازی می کند. مراجع تقلید حکم جهاد داده اند و شیعیان در سرتاسر جهان، قلب هایشان به تپش افتاده و نگران وضع حرم های مطهر و نورانی عراق اند. تیتر همه نشریات و سایت های اسلامی، داعش گشته و شهیدانی که تصاویرشان قلب را جریحه دار می کند و از پیرمرد و پیرزن تا کودک و نوزاد در میانشان دیده می شود. خطبه های نماز جمعه هم یک فصل مشترک پیدا کرده: «داعش»!. اینها همه آن چیزهایی است که این روزها رخ داده ...

     این مصیبت ها ناراحت کننده و نگران زاست. نگرانی طبیعی است و ناراحتی فطری؛ اما آنچه که بسیار مهم و کلیدی است اینکه ما باید ممنون داعش باشیم! باید دست مریزادی بگوییم که ما را به خودمان آورد. همه می دانیم، آتشی که زود تند شود؛ سریع هم خاکستر می گردد. داعش در همین روزها بساطش برچیده می شود و خاکستر نشین خواهد شد؛ اما سبب شد که ما شیعیان یک بار دیگر معنای دست در دست هم دادن را مرور کنیم. یک بار دیگر همه اختلافات سلیقه ای و حزبی و ... را کنار گذاشته و دشمن مشترک و مقابله با بنی امیه را برای هم نقاشی کنیم. یک بار دیگر همه با هم به دغدغه مشترکمان بیاندیشیم و موج همدلی در ما جان تازه بگیرد. یک بار دیگر یادآور هم شویم که برای ما بیش از آنکه اتحاد با بنی امیه و بنی عباس واجب نمایی می کند؛ اتحاد شیعی باید مهم باشد و اوجب واجبات است.

     من از «ابوبکر البغدادی» تشکر می کنم که باعث شد در ظرف همین چند روز سه میلیون نفر برای مقابله با دشمنان اهل بیت علیهم السلام اعلام آمادگی کنند و کفن هایشان را به دست بگیرند. تشکر می کنم که بعد از دو دهه جنایات وهابی ها در خاورمیانه، ما را متوجه نمود که باید همه دست به دست هم بدهیم و اول از همه ریشه وهابیت را بخشکانیم. تشکر می کنم که هسته اصلی دشمنی را به ما نشان داد و نفرت ما را از کاخ نشین های آل سعود و امرای خلیجی بیشتر کرد. تشکر می کنم که قلب همه عاشقان اهل بیت علیهم السلام را پیوندی عمیق به هم زد تا یکدل شوند و فتوای جهاد مرجع بزرگ شیعه آیت الله العظمی سیستانی، رگ های غیرتشان را متورم سازد و همه در انتظار پوشیدن لباس رزم باشند...

     ما دوباره یادمان آمد که راه چیست و دشمن کدام است! این همان نعمت داعش است!!!

۲ نظر ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۱
سایت انسان معاصر

     آن سال که به حج تمتع مشرف شدیم؛ همسفر بودیم با ایشان؛ و چه سفری بود. آن روزها نوجوانی بودم پر نشاط و حالات عابدانه مردان راهجو را به خوبی نمی شناختم. به فراخور حالات نوجوانی و رفتارهای ناپخته؛ گاه گاهی با گوشزدهای حکیمانه پدرم، آداب موانست را فرا می گرفتم. هر چه بود آن سال ما بودیم و حضور این مرد وارسته و حج تمتع؛ که ماندگارترین خاطره آن سفر که هنوز نقشش بر ذهنم پررنگ است، سخنرانی ایشان در خیمه های منی بود. هنگام سخنرانی ایشان؛ آن لحن و آن سبک گفتار و آن بیانات خاص، سخنرانی های مرحوم امام را برای حاضران تداعی می کرد. این سفر آغار آشنایی ما با ایشان بود.

//bayanbox.ir/id/4501952774152556849?view

     چند سالی گذشت و ما آمدیم قم و طلبه شدیم. تازه ملبس شده بودم که صبح جمعه ای به روضه هفتگی ایشان رفتیم. مرا با لباس روحانی به جا نیاوردند؛ اما بر حسب آنچه که رسمشان بود که اهل علمی که به روضه شان می رفتند را اصرار می کردند ولو برای دقایقی هم شده منبر بروند، من نیز مکلف شدم تا دقایقی را در جمع خوبان و ارادتمندان به ایشان صحبت کنم. بعد از مراسم و بر سر سفره صبحانه خودم را معرفی کردم. لبخند شیرینی بر لبانشان نقش بست و حال پدر را از من پرسیدند و از احوالات خودم جویا شدند. از اینکه طلبه شده ام و قبای روحانیت بر تن کرده ام ابراز خرسندی کردند و فرمودند: آشیخ علی آقا؛ شما هزار ماشاءالله منبری هستی، خوب منبر می روی؛ آیا کتاب هم می نویسی؟ عرض کردم: حاج آقا، نوشته ها و سیاهه هایی دارم، اما هنوز چیزی که چاپ و منتشر شده باشد خیر. آن روزها مشغول جمع آوری و نوشتن مطالبی پیرامون «نَفـس» بودم که هیچگاه کامل نشد و هنوز دست نوشته هایش باقی است. خیلی تشویقم کردند که بنویس و اصرار داشتند که طلبه حتما باید دست به قلم هم باشد.

     خودشان هم دست به نگارششان خوب بود و کتاب های منتشر شده ای داشتند و من از بعض از علمایی که در زمان نجف ایشان را می شناختند شنیده بودم که آن روزها مشغول تالیف موسوعه ای درباره رجال و علما مازندران بوده اند و یک بار هم از خودشان حکایت آن تالیف را پرسیدم که از ناتمام ماندن آن ابراز تاسف کردند. هر چه بود در ایام جوانی با مرحوم آقابزرگ طهرانی موانست داشتند و شاید این موسوعه نگاری پیرامون شخصیت ها از اثرات همان مجالست با آقابزرگ باشد. ایشان دوران جوانی را با آقابزرگ به سر برده بودند و اکنون در پایان عمر در طهران؛ و آنقدر این موانست با آقابزرگ طهرانی برایشان خوشایند بود که اجازات ایشان را در ابتدای برخی کتب منتشره شان قرار داده بودند.

     یک بار با دوستانی که قصد ساختن مستندی درباره حضرت زهرا سلام الله علیها را داشتند، خدمتشان رسیدیم و قرار شد هفته آینده با گروه فیلم برداری خدمتشان برسیم و ایشان پیرامون جنایاتی که در حق حضرت زهرا سلام الله علیها رخ داد صحبت نمایند. ایشان با بزرگواری پذیرفتند و با روی گشاده استقبال کردند و بعد از ضبط و فیلمبرداری فرمودند که یک نسخه از این را برای من بیاورید. بعد از آن روز بارها در جلسات روضه هفتگی صبح جمعه شان افتخار حضور داشتیم و هیچگاه نشد که این فیلم را تقدیمشان کنیم.

     آخرین باری که زیارتشان کردیم چند ماه پیش در یک مهمانی بود. مثل همیشه لبخندی ملیح بر چهره شان و در احوالات خودشان بودند. هیچگاه گمان نمی کردیم که این آخرین دیدارمان با ایشان است، وگرنه هزار بار بیشتر قدر مجالست آن شب را می دانستیم. خبر داشتیم که چند ماهی را گرفتار بیماری و بیمارستانند و دست آخر در روز ولادت رسول خدا صل الله علیه و آله و حضرت صادق علیه السلام، در سن هشتاد و چهار سالگی چشم از جهان فرو بستند. رحمة الله علیه.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



۲ نظر ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۴۶
سایت انسان معاصر

     چند نکته درباره محسنیه:

  •      مصیبت هایی که در روزهای نخستین بعد از شهادت رسول خدا صل الله علیه وآله بر اهلبیت علیهم السلام وارد شد؛ آنقدر سخت و دردآور است که بر شیعیان یادآوری و یادسپاری آن لازم است. تلاشی که امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام نمودند تا اسلام از مسیرش انحراف پیدا نکند، تا جایی که حضرت زهرا سلام الله علیها و طفل ششماهه اش محسن علیه السلام در این راه به شهادت رسیدند. دستاورد این تلاش ها و شهادت، حفظ راه ولایت اهل بیت علیه السلام شد که در دوران ما بیش از چهارصد میلیون پیرو مکتب امیرالمومنین علیه السلام وجود دارد. آنقدر این روزها بر اهلبیت علیهم السلام سخت گذشت که حضرت صادق علیه السلام فرمود عظیم تر و وحشتناک تر و سخت تر از کربلا بود. (اینجا)

  •      مسئله شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن علیهماالسلام، سند حقانیت و مظلومیت اهلبیت علیهم السلام شیعه است. از همین روست که دشمن تمام تلاشش را می کند تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را وفات قلمداد کند و جامعه اسلامی از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و دلیلش آگاه نگردد. عامل شیعه شدن بسیاری از اهل سنت، خبر یافتن از علت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است.


  •      احیاء محسنیه و مصیبت هایی که در این روزها رخ داد، به معنای تعطیل کردن روند طبیعی زندگی نیست؛ که برخی اعتراض می کنند چرا اینقدر عزاداری و ... . احیاء محسنیه یعنی یادآوری مصیبت های این روزها و پاسداری و درس آموزی از آن. احیاء محسنیه یعنی بزرگداشت مقام حضرت زهرا سلام الله علیها و معرفت یافتن به آن؛ آن هم در دوران و عصری که دشمن تمام تلاشش در حذف نام اهلبیت علیهم السلام به هر طریق ممکن است.

     پس بر ماست که هر کدام به قدر وسعمان و معرفتمان نسبت به اهلبیت علیهم السلام ؛ در گرامیداشت محسنیه و حفظ ارزشها و دستاوردهای آن بکوشیم و حراست و پاسداری از امام زمانمان را به خوبی بیاموزیم.



۱ نظر ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۷:۱۹
سایت انسان معاصر



     می پرسند چرا دهه محسنیه؟! چرا هفته نخستین بعد از ماه صفر را عزا اعلام می کنید و ...؟! سوال مهم و به جایی است و باید در آن قدری عمیق تر نگاه کرد و به بحث پرداخت. علت اصلی این گونه پرسش ها به شناخت ما بر می گردد. هر کدام از مناسبت های تقویمی و تاریخی شیعه قدر و قیمت خودش را دارد و برای آن باید اهلیّت داشت. در بحث عزاداری برای اهلبیت علیهم السلام هم همین نکته جاری است. همین چند روز پایانی ماه صفر که از سخت ترین روزهای سال برای ما شیعیان محسوب می شود، می بینیم جاده های منتهی به شهرهای شمالی کشور به علت مسافرت بخشی از جامعه مسدود می شود. آیا کسانی که در ایام شهادت رسول خدا و امام مجتبی و امام رضا علیهم السلام برای تفریح به شمال می روند؛ محبت اهلبیت علیهم السلام را به دل ندارند؟! جواب روشن بینانه این است که این جمعیت جزیی از همان عزاداران روز تاسوعا و عاشورا هستند که این روزها به جای عزاداری به مسافرت تفریحی می روند. علتش هم دشمنی با اهلبیت علیهم السلام و یا دهن کجی به عزاداری نیست؛ علتش سطح معرفتی آنان است.

     خلقت بر مدار معرفت است و این نکته به صراحت در قرآن آمده است. معرفت به زبان ساده همان شناخت نسبت به ذات خداوند است و تنها راه شناخت خدا، اهلبیت علیهم السلام هستند؛ «من عرفکم فقد عرف الله». در مسیر معرفت یابی و معرفت اندوزی، روش های گوناگونی را به ما یاد داده اند؛ همانند زیارت، توسل، عزاداری و ... . هر که به قدر شناخت و معرفتش توشه ای بر می گیرد و راه به سوی کمال را طی می کند. در میان اهلبیت علیهم السلام، سیدالشهدا علیه السلام راهش عمومیت دارد و سفره فیضش گسترده تر است. برای همین در عزای امام حسین علیه السلام همه حاضرند و تاسوعا و عاشورا بساطش با سایر روزهای شهادت تفاوت دارد و نه تنها شیعه، که سنی و مسیحی و یهودی و ... هر بر سر سفره با برکت او حاضر می شوند. از همین روست که سفارش گسترده ای به زیارت اربعین شده و در میان زوّار کسانی را می بینیم که سنخیت ظاهری ای با اهلبیت علیهم السلام ندارند و حاضر می شوند. اینها به خاطر عمومیت و گستردگی محبت امام حسین علیه السلام است.

     در مدرسه اهلبیت علیهم السلام، سطح معرفتی بالاتری هم هست که هرکه در این درگاه مقرب تر شود، عشق و شور و حرارت بیشتری روزی اش می شود و معرفت زلال تر و ناب تری نصیبش می گردد. از همین روست که روزهای سیاه و سخت بعد از شهادت رسول خدا صل الله علیه وآله را خواص محبان و عاشقان بیشتر درک می کنند و غمش را بهتر می فهمند. هر کس به قدر شناخت و معرفتش می تواند این سخنان را درک کند؛ هر کس به میزان عشق و شور و شعورش.



۳ نظر ۱۴ دی ۹۲ ، ۰۶:۵۲
سایت انسان معاصر