صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «islam» ثبت شده است

اولی گفت: اینکه حضرت فاطمه با خلیفه اول روابط خوبی نداشت از تهمت های شیعیان است. اصلا به هیچ عنوان چنین نبوده که ایشان با حضرت ابوبکر روابط حسنه ای نداشته و حتی حضرت ابوبکر بر بدن ایشان نماز خواند.

دومی گفت: ما چکار به تهمت های شیعیان داریم. من از صحیح بخاری برایت نقل می کنم، خودت ببین رابطه این دو با هم چگونه بوده و چه کسی بر بدن حضرت فاطمه نماز خواند.

بخاری از عایشه نقل می کند: حضرت فاطمه بر ابوبکر غضب نمود و با وى قهر کرد و تا پایان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پیامبر شش ماه بیشتر زندگی نکرد. وقتی حضرت فاطمه از دنیا رفت، شوهرش شبانه او را دفن کرد و ابوبکر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند.

 

 حدثنا یحیى بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن عُقَیْلٍ عن بن شِهَابٍ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام بِنْتَ النبی صلى الله علیه وسلم أَرْسَلَتْ إلى أبی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا. ...

 فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها وکان لِعَلِیٍّ من الناس وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّیَتْ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ ولم یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الْأَشْهُرَ.

 

 

البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

این روایت در صحیح مسلم ج3 ، ص1380، ح1759 نیز آمده است.

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۰۷
سایت انسان معاصر



 
نگاهی به مناظره امام رضا علیه السلام با سران و بزرگان ادیان
سایت انسان معاصر

     جواب سوال پنجم: سوال گردید که یکی از ایرادات به مسیحیت این بود که ما حضرت عیسی را پسر خدا می‌دانیم. درر بررسی‌هایم متوجه شدم که شبیه همین مطلب در اعتقادات شماا وجود دارد؛ مانند آنجا که حضرت حسین را ثارالله می‌دانید.


     ما پیش از این درباره فرزند خدا بودن حضرت عیسی سخنانی گفته ایم. ابتدا باید معلوم گردد که منظور مسیحیان از فرزند خدا بودن حضرت عیسی چیست؟ 

و در ثانی این که در زیارت وارث امام حسین را با عبارت «ثارالله» توصیف کرده به چه معناست و در نهایت آیا این دو مطلب شباهتی به یکدیگر دارند و می‌‌توان هر دو را موجب شرک، تشبیه، تجسیم و... دانست یا نه؟


  •    عقیده مسیحیان در مورد عیسی   

     پولس که از دیدگاه مسیحیان، بنیانگذار مسیحیت کنونی است از همان آغاز تبلیغ مسیحیت خود ساخته‌اش، حضرت عیسی را به عنوان فرزند خدا معرفی می‌‌کرد و در جای جای نوشته‌های خود که به کلیساهای مختلف می‌نوشت (و اکنون جزو بخشی از عهد جدید کتاب مقدس مسیحیان به شمار می‌‌رود) این اندیشه را شایع می‌‌ساخت. او در نامه‌ای به مسیحیان روم می‌نویسد:

     ... این مژده درباره فرزند خدا یعنی خداوند ما عیسی مسیح می‌باشد که به صورت نوزادی از نسل داود نبی به دنیا آمد، اما با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نیرومند خدا و دارای ذات مقدس الهی است.[1]

     و در نامه دیگری می‌‌نویسد:

     چقدر باید خدا را شکر کنیم، خدایی که پدر خداوند ما عیسی مسیح است.[2]


     بنابراین مسیحیان حضرت عیسی را خدا و فرزند خدا می‌‌دانند که به صورت انسان ظهور کرده و همانند خداوند ازلی و قدیم است و طبق این اعتقاد او شریک خداوند در آفرینش و تدبیر جهان است. 

     در قرآن کریم نیز به این اعتقاد مسیحیان اشاره شده ، چنانکه خداوند می‌فرماید: « ...و نصاری (مسیحیان) گفتند: مسیح پسر خداست این سخنی است که با زبان خود می‌‌گویند که همانند گفتار کافران پیشین است، خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می‌یابند؛ آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند و مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند، جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست بپرستند، ‌او پاک و منزه است از آنچه شریکش قرار می‌‌دهند.»[3]

     البته در آیات دیگر نیز خداوند را از داشتن فرزند منزه دانسته[4] و نسبت دادن هرگونه مثل و شبه به خداوند را مردود می‌‌شمارد. علاوه بر آیات ذکر شده در هیچ یک از دیگر آیات یا روایات اسلامی، هیچ کس به عنوان فرزند خداوند معرفی نشده و در مورد پیامبر اسلام که اشرف انبیاء می‌باشد در قرآن کریم چنین آمده است که:

     وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ؛ محمد  فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند.[5]


* * *


     اما اینکه در زیارات مربوط به شهدای کربلا و امام حسین از آن حضرت با عنوان «ثار الله و ابن ثاره» نام برده شده نمی‌‌تواند دلیلی بر فرزند داشتن خدا یا جسم بودن خدا و یا... باشد و شاید در معنای این کلمه اشتباه شده است. پس بهتر است به معنی کلمه «ثار» در لغت اشاره شود.

  •    کلمه ثار در لغت   

     در مورد ریشه کلمه «ثار» دو احتمال می‌‌تواند وجود داشته باشد:

     * ثار از ریشه «ثور» به معنی برانگیخته شدن و شوریدن گرفته شده باشد که در این صورت «ثارالله» به معنی «برانگیخته خدا و کسی که به خاطر خدا قیام کرده است» می‌‌باشد و «ابن ثارالله» ، فرزند قیام کننده به خاطر خدا معنی می‌دهد.


     * ثار از ریشه «ثأر» (مهموز العین) به معنی خونخواهی و گرفتن انتقام مقتول، گرفته شده باشد که در این صورت «ثار الله» اضافه مصدر به فاعل بوده و به معنی کسی که خداوند انتقام خون او را خواهد گرفت می‌‌باشد.


     از میان دو معنی فوق، معنی اخیر مورد استعمال بیشتری دارد و علامه مجلسی -که یکی از بزرگترین عالمان اسلامی است- ضمن اینکه می‌‌گوید: ثار از: الثأر (مهموز العین) اخذ شده در مورد معنی آن دو احتمال می‌دهند:

     احتمال اول: ثار الله به معنی کسی است که خداوند از دشمنان او خون‌خواهی خواهد کرد.

     احتمال دوم: ثارالله یعنی کسی که به هنگام رجعت، انتقام خون خود و اهل بیتش را به امر الهی از دشمنان خواهد گرفت.[6]

     با توجه به مطالب فوق «ثار» را چه از ریشه «ثور» گرفته باشیم که به معنی برانگیخته شدن است و چه از ریشه «ثأر» که به معنی خونخواهی مقتول است، ثارالله معنی خون خدا نمی‌‌دهد و اگر در جایی این کلمه را به معنی خون خدا ترجمه کرده‌اند یا همین معنای «کسی که خدا خون‌خواه اوست» مورد نظر بوده و یا اشتباه کرده و معنای آنرا متوجه نشده‌اند. زیرا هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که «ثارالله» را «خون خدا» معنا کنیم.



[1]. نامه پولس به مسیحیان روم.

[2]. نامه دوم پولس به مسیحیان قرنتس.

[3]. سوره توبه ، آیات 30 و 31.

[4]. نساء، 171؛ صافات، 152؛ اخلاص، 3؛ مریم، 35؛ مؤمنون، 91؛ یونس، 68؛ اسراء، 110؛ بقره، 116؛ مریم، 88، 91 و 92؛ انبیاء، 26؛ فرقان، 2؛ زمر، 2، جن، 3؛ کهف، 4.

[5]. سوره آل عمران ، آیه 144.

[6]. بحارالانوار ، ج 98 ، صص 151 - 154.


//bayanbox.ir/id/5902045147213973861?view



     شاید بهتر باشد سوال را اینگونه طرح نماییم: تغییر و تحوّل جامعه‌ها امرى است قطعى و اجتناب ناپذیر، در این صورت چگونه
مى‌توان یک اجتماع متغیّر و ناپایدار را با قوانین ثابت و یکنواخت اداره نمود؟

     در جواب باید گفت این سؤال براى هر فردى که آشنایى مختصرى با علوم اجتماعى دارد و وضع ناپایدارى رسوم و عادات و صنعت و تکنیک جامعه‌ها را از نزدیک مشاهده مى‌نماید، مطرح مى‌باشد. گذشته از این، خود این پرسش یکى از سؤالاتى است که پیرامون خاتمیّت پیامبر اسلام مطرح شده و علما و دانشمندان اسلامى پیرامون آن بحث‌هاى مفصّل و طولانى دارند. این اشکال در حقیقت همان ایرادى است که بعضى از مسیحیان نیز دارند.

//bayanbox.ir/id/5902045147213973861?view

 

         در  کتاب  "حریصا" می خوانیم:



  • جواب سوال هشتم: با وجود تصریحات پیامبر، ابوبکر چگونه به خلافت رسید؟

     حضرت على جریان این واقعه را در خطبه 192نهج البلاغه چنین شرح مى‌دهد:

         یاران پیامبر که حافظان تاریخ زندگى او هستند به خاطر دارند که من هرگز لحظه‌اى از خدا و پیامبر او سرپیچى نکرده‌ام. در جهاد با دشمن که قهرمانان فرار مى‌کردند و گام به عقب مى‌نهادند، از جان خویش در راه پیامبر خدا دریغ نکردم. رسول خدا جان سپرد در حالى که سرش بر سینه من بود و بر روى دست من جان از بدن او جدا شد و من براى تبرک دست بر چهره‌ام کشیدم. آنگاه بدن او را غسل دادم و فرشتگان مرا یارى مى‌کردند. گروهى از فرشتگان فرود آمده گروهى بالا مى‌رفتند و همهمه آنان که بر جسد پیامبر نماز مى‌خواندند مرتّب به گوش مى‌رسید؛ تا اینکه او را در آرامگاه خود نهادیم. هیچ کس در حال حیات و مرگ پیامبر از من به او سزاوارتر و شایسته تر نیست.