صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

      در «دُرج عقیق» آمده است:


     پیرامون مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری نقل می کنند: فردی به آفریقا رفته بود و بنده ای را از آنجا خریده بود؛ اتفاقا آن غلام را بسیار اذیت می کرد. غلام هم خدمت شیخ جعفر آمد و به شیخ گفت: راجع به اطلاق عبید و مدارا با آنان سخن بگویید، زیرا مولای من پای منبر شما می آید. شیخ جعفر هم «من احیا نفسا» را خواند و فرمود یکی از مصادیقش همین جاست و امام حسن مجتبی علیه السلام بردگان را آزاد می کرد. چنین شد که مولا هم آن غلام را آزاد کرد. اما نکته جالب اینجاست که بعد از یک سال و اندی که آن غلام از شیخ جعفر تقاضا کرده بود که بر روی منبر از محبت به بردگان سخن بگویید، ایشان اجابت فرمود و اتفاقا همان بنده از شیخ جعفر پرسیده بود که چرا اینقدر دیر فرمودید و شیخ جعفر پاسخ داده بود: من اول خودم پولهایم را جمع کردم و برده ای را خریدم و آزاد کردم و بعد آمدم و روی منبر آن سخنان را گفتم.



//bayanbox.ir/id/4278656726013433444?view

     در «دُرج عقیق» آمده است:


     میان مرحوم آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری و آیت الله خویی رابطه صمیمی و دوستانه حاکم بود. آیت الله خویی به ایشان علاقه ویژه ای داشت. مرحوم سید محمد فرزند ارشد ایشان نقل می کند که با پدرم به نزد آیت الله خویی رفتیم، آیت الله سید ابوالقاسم خویی به پدرم گفت: می دانم سیگار و چپق برایم ضرر دارد، اما اگر نکشم علمم را از دست می دهم و مطالب علمی را فراموش می کنم، به نظر شما چه کنم؟ پدرم در پاسخ ایشان فرمود: بر شما واجب است که سیگار و چپق بکشید، زیرا اگر نکشید علمتان را از دست می دهید و این خسارت سنگین تر است.


۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۲۰
سایت انسان معاصر



     کودکان غالبا چیزهای ساده ای از ما می خواهند. خواسته هایشان از ما همانند خودشان، کوچک است. بستنی و ساندویچ و شکلات و پارک و شهربازی و عروسک و دوچرخه و ...؛ معمولا اینها تمام خواسته کودکمان از ماست. وقتی کودکمان با تمام شیرین سخنی و ناز خواسته اش را به ما می گوید؛ ما هم به او قول می دهیم. مثلا عصری برایت شکلات می خرم! آخر هفته به پارک خواهیم رفت! بگذار اول ماه که حقوق بگیرم دوچرخه خواهیم خرید! و ...

     آیا این تمام کاری است که ما باید انجام دهیم؟!

     آیا پس از شنیدن خواسته کودک و دادن پاسخ امیدبخش به او، دیگر وظیفه مان را به خوبی انجام داده ایم؟!

     مادری می پرسید چرا کودکم به حرف من اعتماد ندارد و هیچگاه سخن مرا نمی پذیرد. به او گفتم به کودکتان تا به حال قول داده اید؟ گفت آری. گفتم شده که تا به حال به قولی که داده اید عمل نکرده باشید؟ گفت پیش آمده که به قولم عمل نکرده باشم. گفتم: اتفاقا همه مشکل شما در همین نکته است؛ برخی چیزها به ظاهر ساده اند؛ اما اثرات بزرگی دارند. ما با قول دادن های پی در پی مان به کودکمان و اجرایی نکردنشان؛ در واقع به خودمان و آینده کودکمان خیانت می کنیم. کودکمان وقتی از ما بدقولی می بینید؛ اولین چیزی که در ذهنش نقش می بندد این است که دیگر بر روی حرف ما حساب نکند و وعدهای ما پوشالی است. در نظر کودک، پدر و مادر بدقول نمی توانند تکیه گاه مستحکمی باشند؛ چرا که حتی به یک قرار ساده شان جامه عمل نمی پوشانند. خود ما هم به حرف های انسان های بدقول اعتمادی نداریم؛ چه برسد به کودکان!

     اثر مخرب دیگری که بدقولی بر روی کودکمان می گذارد؛ ایجاد بدبینی است. کودکی که با بدقولی های مکرر مواجه  شده، دیگر نمی تواند نگاه خوشبینی به وعده ای که به او داده می شود داشته باشد. باورمندی به سخن دیگران برایش رفته رفته مشکل می شود.

     باید به یاد داشته باشیم اگر کاری از عهده مان خارج است و یا انجامش برایمان فعلا مقدور نیست و یا حوصله انجام دادنش را نداریم، سعی کنیم قولش را به کودکمان ندهیم. این قول ندادن به مراتب اثرش بهتر است از قول دادن و عمل نکردن.

     امام هفتم، حضرت کاظم علیه السلام می فرمایند: «چون به اطفال وعده‌ای دادید، وفا کنید (و تخلف ننمائید)، زیرا کودکان گمان می‌کنند شما رازق آن‌ها هستید. خداوند برای هیچ چیز به قدر تجاوز به حقوق زنان و کودکان غضب نمی‌کند».1

    

     _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _


[1] قال الکاظم علیه السلام: «اذا وَعَدتُمُ الصبیانَ فَفوا لهم، فاِنّهم یَرَونُ اَنَکم الذین ترزقونهم، انّ الله عزوجلَ لیس یغضِبُ یشیءِ کغضبه النّساء و الصبیان».

الکافی / ج 6 / ص 50 


//bayanbox.ir/id/5032760693318314719?view


    جواب سوال سوم: سوال پرسیدی شما قائلید خدای متعال انبیا را از ارتکاب گناهان مصون و معصوم داشته و آنها به همه ‏وظایف خود عمل کرده و هیچ وظیفه ‏ای را ترک نمی‌‏کنند، در این صورت استحقاق ‏پاداشی برای انجام وظایف و اجتناب از گناهان نخواهند داشت؛ زیرا اگر خدای متعال ‏هر شخص دیگری را هم معصوم قرار می‏داد، مانند ایشان بود.

    

     ما گمان می‌کنیم که معصوم بودن یعنی مجبور بودن بر ترک گناه. واقعیت مطلب چنین نیست. معصوم بودن به معنای مجبوربودن بر انجام وظایف و ترک گناهان نیست و خدا را عاصم و حافظ‌ دانستن برای معصومین به معنای نفی استناد کارهای اختیاری به خود ایشان نمی‌‌باشد؛ زیرا هر چند همه پدیدها در نهایت مستند به اراده تکوینی الهی است، استناد کار به او وجه مضاعفی خواهد داشت؛ ولی اراده الهی در طول اراده انسان است، نه در عرض آن و نه به عنوان جانشینی برای اراده وی