صاد

انسان معاصر | نوشته های علی صفدری در زمینه ادیان، ملل و انسانها

علی صفدری | Ali Safdari

     از مسجد که بیرون آمدم، کارل روی نیمکت‌های آن طرف تر نشسته بود. حرف‌هایی که تا الآن زده بودیم را مرور کردم و به سویش رفتم. تا الآن از خدای انجیل گفته بودیم و صفات ناروایش. از تثلیث گفته بودیم و اشکالات عقلی اش. پیدایش تثلیث در مسیحیت را هم بررسی کردیم.

     آرام در پشت سرش قرار گرفتم و گفتم: کارل، پسر خدا کیست؟

     خیلی محکم و جدی جوب داد: حضرت عیسی!

     ما مسلمانان اعتقاد داریم که خداوند نه کسی را زاییده و نه زاییده شده است. لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ.[1] از نظر عقلی امکان ندارد خداوند، دارای صفت زاییدن یا زاییده شدن باشد؛ زیرا ولادت موجودی از موجود دیگر دلیل بر قسمت پذیری او است و چیزی قسمت پذیر می‌شود که مرکب باشد. به بیان دیگر، کسی که می‌زاید باید خودش دارای اجزا باشد و هر چیزی که جزء داشته باشد، محتاج به اجزای خویش است؛ زیرا تا آن اجزا جمع نشوند و کنار هم قرار نگیرند آن چیز موجود نمی‌شود. پس اینکه مولودی از خدا متولد شود از نظر عقلی امکان ندارد و اگر قائل به این شویم، خداوند را محتاج کرده‌ایم، که با ذات اقدس خداوند سازگار نیست و در واقع چنین اعتقادی از آن حکایت دارد که اصلاً خدا شناخته نشده است.

     اما اینکه خداوند از کسی متولد نشده است، به این دلیل است که تولد موجودی از موجود دیگر نیز امکان ندارد، مگر با احتیاج به آن موجود؛ یعنی اگر نعوذ بالله-  خداوند متولد شده باشد، قهراً به آن کسی که از او متولد شده، احتیاج داشته است. امکان ندارد خداوند واجب الوجودی که عین غنی بودن و بی‌نیازی است به کسی محتاج باشد. پس معنا ندارد که خداوند تولد یافته باشد یا چیزی از او متولد شود.

     حال اگر در آموزه‌های دینی مطلبی یافت شد که با حکم صددرصد و یقینی عقل، مثل حکم عقل به بی‌نیازی خداوند از غیر خود و نیازمندی همه موجودات به او، مخالف و در تعارض بود، باید گفت که چنین دینی دست خوش تحریف و از مسیر اصلی خود (توحید) منحرف شده است.

     ما معتقدیم که تمام انبیای الهی از جمله حضرت عیسی بر این عقیده بوده‌اند و اصل «لم یلد و لم یولد» را ترویج می‌نموده‌اند. به گفته قرآن حضرت عیسی در اولین ساعات حیات خود و در کلام معجزه آسایی در گهواره در جواب سوء ظن بدخواهان فرمود: من بنده خدایم، او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است.[2] پس اگر گروهی ایشان را بر خلاف حکم عقل، پسر خدا می‌دانند، به دلیل انحرافی است که در این دین به وجود آمده است. برخی از محققان بر این باورند که این انحراف توسط پولس صورت گرفته است.

     پولس نخستین کسى بود که پایه‌هاى الوهیت عیسى را در میان مردم پى ریخت. او مى‌گفت:

     مسیحِ نجات دهنده، ملکوت الهى را در زمین مستقر مى‌سازد، پس از قیام بار دیگر رجعت خواهد کرد، پس عیسى نجات بخش این جهان و آن جهان است. او خداست، موجودى است که قبل از هر کس ‍و هر چیز بوده و همه چیز از او به وجود آمده است.[3]

     عقاید انحرافی پولس برای بسیاری از مسیحیان غیر قابل تحمل بود، تا جایی که حتی بعضی از حواریون حضرت عیسی، با این عقیده به مبارزه پرداختند و پولس را نفی کردند. الوهیت عیسى و پسر خدا بودن او آن چنان واهی است که حتی با کتاب مقدس موجود نیز نمی‌توان ادعای ضد عقلی پولس را ثابت کرد، بلکه رد این عقیده ضد عقلی با همین کتاب مقدس موجود نیز امکان دارد.

     مگر نه آنکه کتاب مقدس مسیحیان متشکل از عهدعقیق و عهدجدید است. مگر نه آنکه عهدعتیق همان کتاب یهودیان است که تورات نام دارد و خود شامل ۳۹ کتاب بوده و عهدجدید همان انجیل معروف است. مگر نه آنکه عهد عتیق و عهد جدید روی هم معروف به کتاب مقدس است که مورد احترام مسیحیان است.

     چرا در عهد عتیق، بحث از پسر خدا بودن حضرت عیسی جا ندارد و در عهد جدید که مورد ادعای مسیحیان و استناد آنان هست، گاهی اشاره به بشر بودن حضرت عیسی (خدا و پسر خدا بودن از او نفی شده) و گاهی هم اشاره به خدا یا پسرخدا بودن حضرت عیسی شده است!!

     در کلمات مسیحیان و عهدجدید، تعبیر فرزند خدا زیاد به کار رفته است. اما با این وجود اگر کسی در اناجیل عهد جدید کمی دقت کند و با تامل بیشتری مطالعه نماید، پی می‌برد که حضرت عیسی تاکید فراوانی بر فرزند انسان بودن خود داشته است. به آمارهای کتاب مقدس باید خوب توجه کرد: 27 مرتبه در انجیل متی، 12 مرتبه در انجیل مرقس ، 21 مرتبه در انجیل لوقا  و 10 بار در انجیل یوحنا، از حضرت عیسی تعبیر به فرزند انسان شده است.

     از این تاکید فراوان می‌توان پی برد که حضرت عیسی در صدد توجیه مردم و آگاهی آنان از جنبه بشریت و انسان بودن خود بوده است، تا کسی ادعای الوهیت در حق او نکند. از این تاکیدات فراوان نمی‌توان به واسطه چند تعبیر فرزند خدا بودن چشم پوشی کرد. مطلب مهمی را که می‌توان نتیجه گرفت و فهمید این است: آنانی که برای منافع مورد نظرشان تثلیث را در بین مسیحیان رواج دادند، تعبیر فرزند خدا را برای حضرت عیسی ساختند و به اناجیل تزریق کردند تا کارشان تکمیل شده و راه رسیدن به مطامعشان هموارتر گردد.

     به نظرت با اینهمه دلایل قاطع که آنها را به صورت مختصر و فشرده گفتم چه می‌توان کرد؟



[1]. سوره اخلاص ، آیه 3.

[2]. سوره مریم ، آیه 30 ؛  قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا.

[3]. تاریخ ادیان و مذاهب ، عبدالله مبلغی آبادانی ، ج 2 ، شرح حال پولس.


//bayanbox.ir/id/5902045147213973861?view

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">