آیت الله سید علی محقق داماد درباره دایی بزرگوارشان مرحوم آیت الله العظمی خاح شیخ مرتضی حائری یزدی می فرمودند:
ایشان ارادت خاصی نسبت به حضرت رضا داشت. علاقمند بود که در هر موقعیتی که اقتضا بکند و امکان داشته باشد به زیارت حضرت رضا مشرف بشود. این به دلیل خصوصیت زیادتر حضرت نبوده بلکه در حقیقت این ارادت به کل خاندان ائمه بود. ولی آن های دیگر در دسترس نبودند و امکانش نبود. در آن حد که امکان داشت و در هر موقعیتی که می شد ایشان به زیارت حضرت رضا می رفت. در تعطیلات ایام سال و تابستان با هر وسیله ای که ممکن بود می رفت. مقید هم نبود که با وسیله خاصی سفر کند. گاهی با یک جیپ می رفت. آقای گرامی، برادر حاج آقا گرامی، خیلی وقت ها همراه ایشان بود. یک بار هم با همین جیپ رفته بودند. بعد از سفر پرسیدم: «آقا خوش گذشت با این ماشین؟» گفت: «خیلی خیلی خیلی خوب بود. یک مقدار آن ما را می برد یک مقدار ما آن را می بردیم.» خیلی ابتهاج کاملی داشت بدون هیچ اظهار نگرانی. ایشان در هر سفر هم که مشرف می شد یک شعر در مدح حضرت رضا در همان حرم می سرود و خدمت حضرت هدیه می کرد. پنجاه و سه یا چهار سفر رفته و شعر گفته بود.
وقتی از آخرین سفر مشهد برگشت به من فرمود: «علی آقا فکر می کنم این دیگر سفر آخر ما بود.» زمان بیماری اش بود. گفتم: «آخر چرا؟ انشاءالله سفرهای بعدی.» گفت: «نه، این دفعه حضرت به من فرمود این بار دیگر نوبت ماست.» البته نگفت که حضرت در خواب به ایشان گفته یا بیداری. بعدها هم ایشان در خواب به بعضی ها فرموده بود: «به تعداد سفرهایی که رفته ام حضرت بازدید من آمد.»